بازگشت

پايان بخش


اينك اين بخش را با دو مطلب به پايان مي برم:

مطلب نخست: محمد بن اسماعيل بن صالح صيمري، قصيده اي در رثا و سوگواري مولايمان امام هادي عليه السلام سروده كه در ضمن آن، امام حسن عسكري عليه السلام را تسليت و تعزيت گفته است، اين قصيده در كتاب «المقتضب» آمده، نخستين بيت اين قصيده چنين است:



الأرض حزنا زلزلت زلزالها

و أخرجت من جزع أثقالها



به راستي كه از چنين مصيبت بزرگي، زمين از شدت حزن و اندوه به شدت لرزيد و از فرياد اين مصيبت، بارهاي سنگينش را بيرون آورد.

آنگاه شاعر يك يك امامان معصوم عليهم السلام را شمرده و با آخرين آن - امام مهدي عليه السلام - به پايان مي برد و اين پيش از ولادت آن حضرت بوده كه گويد:



عشر نجوم أفلت في فلكها

و يطلع الله لنا أمثالها



بالحسن الهادي أبي محمد

تدرك أشياع الهدي آمالها



و بعده من يرتجي طلوعه

يظل جواب الفلا جوالها



ذوالغيبتين المطول الحق التي

لايقبل الله من استطالها



يا حجج الرحمان احدي عشرة

آلت بثاني عشرها مآلها [1] .



ده ستاره اي كه در آسمان امامت غروب كرد؛ و خداوند همانند آنها را براي ما آشكار مي كند.

(يازدهمين آنان) امام هدايتگر، حضرت ابي محمد عسكري عليه السلام است كه به وسيله ي او، پيروان هدايت به آرزوهايشان مي رسند.

پس از او، اميد طلوع ستاره ي ديگري مي رود كه در نقاط متفاوت زمين زندگي مي نمايد.

او داراي دو غيبت طولاني حق است، كه اگر كسي در اين امر او كوتاهي كند، خداوند از او نمي پذيرد.

اي حجت هاي يازده گانه ي خداوند رحمان! كه به دوازدهمين حجج به آرزوها خواهيد رسيد.

دوم: سيد جليل القدر، سيد بن طاووس رحمه الله در كتاب «مهج الدعوات» مي نويسد: يسع بن حمزة القمي مي گويد:

عمرو بن مسعده، وزير معتصم عباسي به من گفت: پرونده ي سختي در مورد توست.

آنگاه آنان مرا دستگير و زنداني كرده و با غل و زنجير بستند، من بر جان خود بيمناك شده و ترسيدم كشته شده و اموالم را مصادره نمايند و فرزندان و بازماندگانم پس از من فقير شوند. به همين جهت، طي نامه اي اين جريان را به آقايم امام هادي عليه السلام نوشته و به آن حضرت شكوه كردم. و از حضرتش خواستم كه مشكل مرا حل نمايند.

مولايم امام هادي عليه السلام در پاسخ نامه مرقوم فرمود:

ترسي براي تو نيست و چيز مهمي نيست، اين دعايي را كه براي تو مي نويسم بخوان و خداوند متعال را با اين كلمات نيايش كن تا به زودي از آنچه مبتلا شدي تو را نجات داده و در كار تو گشايشي قرار دهد، چرا كه اين دعايي است كه آل محمد عليهم السلام به هنگام فرود آمدن بلا و آشكار شدن دشمنان و هنگام فقر و دلتنگي مي خوانند.

يسع بن حمزه گويد: ابتداي روز بود كه من شروع به خواندن دعايي كه مولايم براي من نوشته بود، كردم، سوگند به خدا! هنوز خيلي از روز نگذشته بود كه مأمور آمد و گفت: وزير تو را مي خواهد.

من برخاستم و نزد وزير رفتم، وقتي چشمش به من افتاد لبخندي زد و دستور داد غل و زنجير از من باز كردند، آنگاه دستور داد لباس فاخري براي من آوردند، مرا در كنار خود نشاند و شروع كرد با من صحبت كردن و عذرخواهي نمودن.

او همه ي اموالي كه از من گرفته بود پس داد و با بهترين وجه از من پذيرايي كرد. آنگاه مرا به همان منطقه اي كه تحت نظر من بود فرستاد و بخش ديگري را نيز به آن افزود.

دعايي كه مولايم امام هادي عليه السلام نوشته بود، چنين است:

«يا من تحل بأسمائه عقد المكاره، و يا من يفل بذكره حد الشدائد، و يا من يدعي بأسمائه العظام من ضيق المخرج الي محل الفرج، ذلت بقدرتك الصعاب، و تسبب بلطفك الأسباب، و جري بطاعتك القضاء، و مضت علي ذكرك الأشياء، فهي بمشيتك دون قولك مؤتمرة، و بارادتك دون وحيك منزجرة.

و أنت المرجو للمهمات، و أنت المفزع للملمات، لايندفع منها الا ما دفعت و لاينكشف منها الا ما كشفت، و قد نزل بي من الأمر ما قد فدحني ثقله، و حل بي منه ما بهضني حمله، و بقدرتك أوردت علي ذلك، و بسلطانك وجهته الي، فلا مصدر لما أوردت، و لاميسر لما عسرت، و لاصارف لما وجهت، و لافاتح لما أغلقت، و لامغلق لما فتحت، و لاناصر لمن خذلت الا أنت، صل علي محمد و آل محمد. و افتح لي باب الفرج بطولك.

و اصرف عني سلطان الهم بحولك، و أنلني حسن النظر فيما شكوت، و ارزقني حلاوة الصنع فيما سألتك، وهب لي من لدنك فرجا وحيا، و اجعل لي من عندك مخرجا هنيئا، و لاتشغلني بالاهتمام عن تعاهد فرائضك، و استعمال سنتك، فقد ضقت بما نزل بي ذرعا، و امتلأت بحمل ما حدث علي جزعا، و أنت القادر علي كشف ما بليت به، و دفع ما وقعت فيه، فافعل ذلك بي، و ان كنت غير مستوجبه منك، يا ذاالعرش العظيم، و ذا المن الكريم، فأنت قادر يا أرحم الراحمين، آمين يا رب العالمين. [2] .

اي خدايي كه گره ناگواريها با نامهاي او گشايش مي يابد، و اي آن كه با ياد او سختيها از بين مي رود، اي آن كه نامهاي بزرگش براي خروج از شدت به سوي گشايش خوانده مي شود. سختيها به نيروي تو رام و اسباب به لطف تو سبب ساز مي گردند، و قضا به قدرت تو جاري گردد، و چيزها به ياد تو امضا مي گردد، پس هر چه بخواهي به مجرد خواست تو بدون فرمانت انجام پذيرد و به مجرد اراده ات بدون وحي تو باز ايستد.

تو اميد براي مهمات جهان و پناهگاه براي پريشانيها هستي، هيچ درد و رنجي از بين نمي رود جز آن كه تو دفع كني وهيچ مصيبتي بر طرف نمي شود جز آن كه تو برطرف نمايي، به راستي كه براي من حادثه اي رخ داده كه سنگيني آن قابل تحمل نيست و چنان بر من پيش آمد نموده كه حملش بر من سنگين آمده و اين را تو به قدرت خودت بر من وارد آورده اي و با سلطان تو بر من رو آورده، پس آنچه تو وارد آورده باشي كسي نمي تواند آن را از ميان بردارد، و آنچه را كه تو مشكل كني كسي نمي تواند آن را آسان نمايد، و آنچه را تو گسيل داري برگرداننده اي نيست و آنچه را كه تو ببندي، گشاينده اي براي آن نيست و آنچه را تو باز كني، كسي را ياراي بستن آن نيست و كسي را كه تو خوار نمايي ياوري جز تو نيست، بر محمد و آل محمد درود فرست، و از فضلت در گشايش را براي من بگشا، و با نيروي خود تسلط اندوه را از من برگردان، و براي من در آنچه به سوي تو شكوه نمودم خوش بيني مرحمت فرما، و شيريني عمل در آنچه از درگاه تو خواستم براي من روزي كن و از پيشگاه خود براي من گشايشي فوري عنايت كن و از پيشگاه خود براي من چاره اي گوارا قرار بده، و مرا با گرفتاري، از انجام واجبات تو و بكارگيري مستحبات تو مشغولم مكن، چرا كه از آنچه به من رسيده - پروردگارم - در تنگنا هستم و دلم از اندوه بار سنگيني كه براي من پيش آمده، پر شده و تنها تو قادري آنچه را كه باعث گرفتاري من شده برطرف كني، و آنچه مرا در خود فرو برده از بين ببري. اين كار را براي من انجام بده، گرچه سزاوار چنين امري از جانب تو نيستم. اي داراي عرش بزرگ و عطاي كريم، پس تو توانايي اي مهربانترين مهربانان، اجابت فرما اي پروردگار جهانيان.


پاورقي

[1] المقتضب: 52 و 53، بحارالأنوار: 50 / 214 ضمن ح 26.

[2] مهج الدعوات: 324-326، بحارالأنوار: 50 / 224 ح 12 (بخشي از حديث) و 95 / 229 ح 27.