بازگشت

مدح و ميلاد امام هادي




امشب اگر مرغ دلم نواي خوشتر آورد

به سامرا پر كشد و خبر ز دلبر آورد



مژده اي از شكفتن گلي معطر آورد

مادر او ز خرمي دست دعا برآورد



دعا كند ز جان و دل ز بهر نور ديده اش

به وجد و شادماني از مقدم نو رسيده اش



[ صفحه 515]



مرا به جان و دل بود شور و نواي سامرا

مدام بر سرم بود حال و هواي سامرا



عمر اگر طلب كنم هست براي سامرا

مگر كه قسمتم شود صحن و سراي سامرا



من ز ازل شيفته و محو امام هاديم

اوست به سر قريب حق به صبح و شام هاديم



اي كه شدند ما سوي ريزه خور عطاي تو

باب نجات دوستان دست گره گشاي تو



كنند خيل انبياء مدح تو و ثناي تو

حصن امان من بود مهر تو و ولاي تو



خلق دو كون چون گدا نشسته اند بر درت

توئي امام هادي و فاطمه است مادرت



تو با نگاه رأفتت دل از همه ربوده اي

راه بهشت را به ما ز مرحمت نموده اي



باب عنايت و كرم به روي ما گشوده اي

گرد ملال و رنج را ز جان ما زدوده اي



من ار بدم دوخته ام ديده به يك اشاره ات

به جان فاطمه مرا شاد كن از نظاره ات



من كه به عمر خويشتن قبر تو را نديده ام

سپيد گشته موي من به راه مانده ديده ام



زهجر سامراي تو دگر به جان رسيده ام

من كه نديده روي تو مهر تو را خريده ام



كه را بگويم اين غم و برم كجا شكايتم

هادي و رهنما توئي تو خود نما هدايتم



[ صفحه 516]



نمانده مهلتي دگر ز عمر اين سفر مرا

كسي نه اگه از دلم به غير دادگر مرا



به غير وصل كوي او چه حاجتي دگر مرا

فراق و هجر مهديش نموده خونجگر مرا



خدا كند حكومت جهانيش به پا شود

مگر به دست او رضا دشمن دين فنا شود



شادروان حاج غلامرضا حسين زاده (رضا)