بازگشت

گل گلزار




اي ستمگر از چه افكندي به دل آذر مرا

كشتي از زهر جفا با كينه ات آخر مرا



دادي از جور و جفا روح مرا هر دم عذاب

سوختي در آتش بيداد و كين، پيكر مرا



من گل گلزار زهرا بضعه ي پيغمبرم

بي حيا گلچين چرا بنموده اي پرپر مرا



بارها شب آمدي در خانه تا بيرون بري

همچو اجداد گرامم باقر و جعفر مرا



گاه بر قتلم كني تهديد و گه زندانيم

گه پياده مي دواني در پي استر مرا



گاه با بزم شرابت مي نمائي خون به دل

گاه با آوازه خواني اي ستم گستر مرا



من چه كرم با تو اي صياد خون آشام پست

از چه بشكستي ز سنگ كينه بال و پر مرا



ملتجي تنها نه اين ظالم دلم را كرد خون

هر يكي مي رفت مي رنجاند آن ديگر مرا



حاج علي اصغر يونسيان (ملتجي)