بازگشت

سوره ي هدايت


امام هادي عليه السلام در سال 212 قمري، روز نيمه ي ماه ذي حجه، تولد يافت [1] و با ولادت مباركش جمال جميل حضرت حق را متجلي ساخت.



طلع الشمس ايها العشاق

استنارت بنوره الآفاق



پدر بزرگوارش، حضرت امام محمد تقي، جواد الأئمه، نهمين پيشواي پاكان، اسم مقدس علي را براي پسر پاكش انتخاب كرد چنان كه پيش از آن خدا و رسولش همان



[ صفحه 479]



نام نورآفرين را براي او برگزيده بودند، چنين بود كه اسم اعظمي ديگر بر اسماء اعظم خدا افزوده شد.

علاوه بر هادي، القاب ديگري نيز براي امام علي النقي ذكر شده است كه هر كدام مي تواند مفسر آيتي از اين كتاب ناطق و نور خالق باشد، لقب هاي گويا و پرمعنائي چون: فتاح، مرتضي، ناصح، نجيب، عالم، فقيه، امين، مؤتمن، طيب، صادق، دليل، نقي و...

اسم مادر امام، آن مهد هدايت و فضيلت نيز در منابع اسلامي متعدد ذكر شده، تو گوئي يك اسم يا يك كلمه نمي توانست معرف آن بانوي بزرگ باشد، اسم هائي چون : سمانه، سوسن، غزاله، عاتكه و...

بيش از هفت بهار از عمر امام هادي عليه السلام نگذشته بود كه نهمين آفتاب امامت امام جواد عليه السلام در شفق شهادت، چشم از جهان بربست تا، فلق فرداي قيامت را مادرش فاطمه زهرا عليهاالسلام هر چه دل انگيزتر و جان سوزتر برفروزد.

با شهادت امام جواد عليه السلام، امام هادي عليه السلام در حالي كه در حدود هفت سال از عمر مباركش مي گذشت به مقام شامخ امامت رسيد و با وجود آن كه در مظاهر به سن بلوغ نرسيده بود، مركز تمام حركت هاي الهي گشت.

و چنين بود كه صحيفه اي ديگر از مصحف مقدس ايمان گشوده شد و بار ديگر آفتاب هدايت از مشرق مدينه تابيدن آغازيد و با درخشش دل انگيز خويش، آيت بزرگ «الله نور السموات و الارض» را به تفسير نشست.

بايد اقراد كرد كه ذكر جميل آن جمال سبحاني، نه در خور اين خامه است و نه در مجال اين مقال، مگر نه اين است كه:



اوصاف علي به گفتگو ممكن نيست

گنجايش بحر در سبو ممكن نيست



اما به عنوان تبرك و تيمن و براي اين كه فرات فطرتمان زلال و جوشان باشد و آئينه ي دل را جلا و صفا داده و احتياج جان و نياز روح را جواب صوابي يافته باشيم راهي جز شناخت انسانهاي كامل و پيشوايان پاك و انوار ناب الهي نيست. در روزگار امام علي النقي عليه السلام (254 - 212 ق) شش نفر از خلفاي خون آشام عباسي



[ صفحه 480]



به ترتيب زير مقام خلافت را اشغال كرده و مشغول عيش و نوش و ستمگستري بودند و هيچ كدام تابش خورشيد هدايت را تاب نمي آورند و با آن نور خدا سر ستيز داشتند:

1- معتصم، هشتمين خليفه ي عباسي.

2- واثق عباسي، خليفه اي ستمگر و سبك سر كه از سال 227 تا 232 ق، خلافت كرد.

3- متوكل، ستمگري كه در ميان زورمداران بني عباس، از همه بيشتر به آل عدالت عليه السلام كينه مي ورزيد.

4- منتصر عباسي (248 - 247 ق).

5- مستعين عباسي (252 - 248 ق).

6 - معتز عباسي (255 - 252 ق).

متوكل دهمين خليفه ي عباسي كه بنا به پيشگوئي مولا علي عليه السلام كافرترين خلفاي عباسي بود، از ترس مردم مسلمان، امام هادي عليه السلام را در سال 233 قمري از شهر مدينه اخراج، و مجبور به اقامت در شهر سامرا كرد، غافل از اين كه خورشيد خدا هر جا كه باشد خواهد درخشيد و شب پرستان سياه بخت هيچ وقت نمي توانند به آفتاب آفتي برسانند.

از آن سال به بعد، بود كه آفتاب هدايت، از آسمان سامرا به تاريخ تابيد و با نور ستم سوزش، خفاشان خون آشام را بيش از پيش رسوا و سردرگم كرد.

امام هادي، آن مهر هميشه فروزان خدا، بيش از بيست سال در سامرا زندگي كرد و چه بزرگمرداني كه در سايه سار لطف حضرتش، حديث حيات و روايت نجات آموختند و هر يك همچون ستاره اي در آسمان سامرا به نورافكني پرداختند و جهان را از پرتو فيضشان منور ساختند.

محقق معاصر، آيت الله سيد محمد كاظم قزويني، ضمن كتابي كه درباره ي حيات امام هادي عليه السلام نوشته اند، 346 شاگرد از شاگردان مكتب امام علي النقي عليه السلام را نام برده و 327 صفحه از كتاب را مخصوص اين فصل ساخته اند.



[ صفحه 481]



حضرت ابوالحسن، امام علي النقي، آن جمال جميل رحماني، پس از بيست سال جلوه گري و نورافشاني در سپهر صميميت و صفا، در شهر سامرا به شهادت رسيد و با رحلت مظلومانه خويش، دانشمندان و دل آگاهان را غرق در حسرت و اندوه ساخت.

با شهادت امام، عاشوراي ديگر در تاريخ خونين تشيع برپاگشت و مردم كه پناهگاه مطمئن خويش را از دست داده بودند از هر سو به سمت خانه ي هدايت و عدالت، سرازير شدند، سيل جمعيت عزادار با امواج غمگين و خشمگين خود، سراسر سامرا در برگرفت و يزيديان عباسي را سخت در ترس و هراس انداخت چنان كه از تشييع جسد مقدس امام عليه السلام جلوگيري كردند و مردم را كه در آرزوي ديدار واپسين بار رهبر معصومشان لحظه شماري مي كردند و انتظار داشتند هر چه با شكوه تر بتوانند در تشييع پيكر پاكي و پارسايي، و درفش دانش و دين شركت كنند ناكام گذاشتند.

به ناچار، نزديكان امام، پيكر آن حضرت را در خانه خويش، كفن و دفن كردند و جهان علم و ايمان را در فراق آن رهبر معصوم و فضيلت مظلوم، براي ابد محروم و مغموم ساختند.

شاعران شيعي كه فرات فريادشان و شريعه ي شعرشان، هميشه از عاشورا سرچشمه مي گيرد و براي ساختن عاشوراها، فرياد در فريضه ي هنر و شعر را شمشير جهاد ساخته اند، ساكت ننشستند، چنان كه رسم ديرينشان بود اين عاشورا را نيز با تير تكلم و با رگبار بيان به تفسير و تكبير برخاستند و با سرخ سروده هاي تكان دهنده خويش، زراندوزان و زورمداران بني عباس را رسواي خاص و عام ساختند.

محمد بن اسماعيل صميري قمي از زمره ي شاعران شيعي بود كه در تكريم اين عاشورا و براي تسليت به امام حسن عسگري عليه السلام قصيده ي غرائي ساخت و جالب اين كه پيش از تولد دادگستر جهان، مهدي موعود - جان جهانيان فدايش باد - سرود اميد را سر داد و حديث حبيب و روايت يار را زينت تاريخ ساخت. صميري قمي كه خود از ياران و شاگردان امام هادي بود، پس از شهادت آن حضرت، مهر از دفتر دل برداشت و گوش تاريخ را چنين نواخت:



[ صفحه 482]





1- الأرض خزنا زلزلت زلزالها

و اخرجت من جزع اثقالها



2- عشر نجوم افلت في فلكها

و يطلع الله لنا أمثالها



3- بالحسن و الهادي ابي محمد

تدرك اشياع الهدي امالها



4- يا حجج الرحمان احدي عشرة

الت بثاني عشرها مآلها



1- زمين از غصه بر خود سخت لرزيد

قيامت را تو گوئي قامت افراشت



به سينه هر چه سري بود سر شد

و سقف صبر لرزيد و ترك داشت



2- شهادت، گرچه ده نجم از نجابت

ز دست دهر بگرفت و نهان ساخت



خدا از آستين رحمتش باز

به عالم ماهتابي ديگر انداخت



3- امام عسكري آن حسن احسن

حسن نام و حسين نور و علي خوست



پس از ده رهبر راه عدالت

خدائي مردمان را راهبر اوست



4- خدا را هفت و چار هفت گردون

ز نسل نور و كوثر، جلوه گر ساخت



كه هر يك حجت حقند و حقند

مگر مانند آنها مي توان يافت



اگرچه آن فضيلت هاي معصوم

يكي بعد از يكي مظلوم گرديد



تمام آرزوها را اميد است

شود گر مهدي موعود را ديد



محمد صحتي سردرودي

سيماي سامرا، سيناي سه موسي / 24


پاورقي

[1] محل تولد امام عليه السلام را روستاي كوچكي به نام «صريا» در نزديكي مدينه ي منوره نوشته اند، روستايي كه با دست پر بركت امام موسي بن جعفر عليه السلام تأسيس و آباد گشته بود.