بازگشت

نام و كنيه و لقب ها


نام مباركش علي است تنها همين نام براي آن بزرگوار ذكر شده است. [1] .

در كتاب «جنات الخلود» گفته است: اسم او علي است كه دلالت صريح بر ارتفاع شأن و بلندي رتبه ي حضرت دارد، زيرا كلمه علي از علو گرفته شده است، خواه والايي از بعد ظاهري و يا از جنبه ي معنوي مانند جد بزرگوارش علي بن ابي طالب عليهم السلام. روي همين جهت در كتب گذشته ي آسماني نام آن حضرت «يطول» است يعني هم نام اول. [2] .

كنيه ي شريف آن حضرت فقط ابوالحسن است و به او گفته مي شود ابوالحسن الثالث. [3] .

ابوالحسن ثالث كه مي گويند به اين جهت است كه به موسي بن جعفر عليهماالسلام ابوالحسن اول و به امام رضا عليه السلام ابوالحسن ثاني مي گويند. [4] .

در كتاب جنات الخلود جدول 17 و 15 گفته است كه كنيه ي آن حضرت ابوالحسن



[ صفحه 22]



رابع و به قولي ابوالحسن ثالث است، اگر در نظر گرفته شود كه كنيه ي امام زين العابدين عليه السلام ابوالحسن اول و كنيه ي موسي بن جعفر عليهماالسلام ابوالحسن ثاني و كنيه ي امام رضا عليه السلام ابوالحسن ثالث است امام علي النقي عليه السلام ابوالحسن رابع است بدون اينكه در نظر گرفته شود كه كنيه ي اميرالمؤمنين عليه السلام نيز ابوالحسن است وگرنه كنيه ي امام هادي عليه السلام ابوالحسن رابع يا ابوالحسن خامس است.

علت اينكه حضرت مكناي به اين كنيه شده يا اين است كه نام پسرش امام حسن است پس مراد اين است كه آن حضرت پدر امام حسن عسكري عليه السلام است و يا از اين جهت كه حسن به معناي نيكي و خوبي است و وجود مبارك حضرت سرچشمه ي همه خوبي هاست و در اين راستا در مدح امامان عليهم السلام گفته شده است:



1 - بهم أيد جبلن علي سماح++

و أفعال طبعن علي سداد



2 - بهم عرف الوري سبل المعالي ++

هم دلوا الأنام علي الرشاد



3 - و مما كانت الحكماء قالت ++

لسان المرأ من خدم الفؤاد



4 - فكيف يجوز عن قصد اللسان++

و قلب رايح يهواه عادي [5] .

1 - به واسطه ايشان دست هايي بر جود و سخاوت سرشته شده اند و كارهايي بر استواري و درست كاري.

2 - مردم راه هاي ترقي و تعالي را از آنان آموختند و ايشان مردم را به رشد و هدايت رهنمون شدند.

3 - از چيزهايي كه حكما گفته اند اين است كه زبان شخص گوياي اندرون اوست.

4 - كسي كه چنين است زبانش هميشه به نيكي و خير راهنمايي مي كند و قلبي خوشبخت دارد كه دشمن نيز او را دوست دارد.

اما القاب آن حضرت:

براي آن بزرگوار چند لقب ذكر شده است:



[ صفحه 23]



1 - نجيب، 2 - مرتضي، 3 - هادي، 4 - نقي، 5 - عالم، 6 - فقيه، 7 - امين، 8 - مؤتمن، 9 - طيب، 10 - متوكل، 11 - عسكري، 12 - ناصح، 13 - مفتاح. [6] .

در دلائل الامامة چند لقب ديگر را ذكر كرده است:

14 - دليل، 15 - موضح، 16 - رشيد، 17 - وفي، 18 - شهيد، 19 - متقي و 20 - خالص.

هر يك از اين القاب بيانگر يك خصلت از خصال نيكو است.

نجيب كه به معناي برگزيده و ناب است اشاره به اين دارد كه خدا او را برگزيده است و بر ساير بني آدم برتري داده است.

مرتضي معنايي نزديك به نجيب دارد اگر شخصي يك نفر را براي خدمت يا همراهي خود برگزيد و پسنديد مي گويند: «ارتضاه» بنابراين معناي اين لقب آن است كه خدا آن حضرت را براي خدمت به دين خود برگزيده و پسنديده است.

هادي يعني راهنما و هدايتگر؛ و روشن است كه حضرت راهنماي مردم به سوي خدا و دين است.

نقي به معناي پاك و پاكيزه است و حضرتش داراي صفت عصمت بوده و از هر آلودگي ظاهري و باطني پاك بوده است.

عالم كه معناي آن روشن است و علم حضرت نشأت گرفته از علم پدران و اجدادش مي باشد كه به رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم منتهي مي گردد و علم پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله و سلم از سرچشمه ي وحي الهي است.

فقيه، اين واژه را گاهي به دانشمند و گاهي به دانا و گاهي به بابصيرت و همانند اينها معنا مي نمايند، رساترين واژه اي كه اين كلمه را مي توان به آن برگرداند كلمه دين شناسي است. با در نظر گرفتن اين موضوع كه حضرت امام است خوب روشن مي گردد كه وي چگونه دين شناسي بوده است.

امين مورد اعتماد و امانت دار؛ به حضرت امين مي گويند به اعتبار اينكه امانت دار و مورد



[ صفحه 24]



اطمينان و اعتماد خدا بوده در اداي وظايف و امانت هايي كه از جانب خدا به او واگذار شده كه مربوط به امور دين است و نيز از همه ي جهات امانت دار مردم و رعيت بوده است.

مؤتمن يعني كسي كه او را امين شناخته اند بنابراين معنايش اين است كه خداوند او را امين و امانت دار مي داند.

طيب به معناي نيكو و خوب و پاكيزه است كه آن بزرگوار در بالاترين مرتبه اين معاني است. متوكل به كسي مي گويند كه امورش را به ديگري كه به او اعتماد دارد واگذار نمايد ملقب شدن حضرت به اين لقب به اعتبار آن است كه كارهايش را به خدا واگذار نموده بود.

مرحوم علامه مجلسي از كتاب كشف الغمه نقل نموده كه حضرت اين لقب را مخفي مي نمودند و به اصحاب سفارش مي كردند كه از آن چشم پوشي نمايند زيرا اين، لقب يكي از خلفاي معاصر حضرت متوكل علي الله بود [7] و به خاطر تقيه حضرت اين لقب را اظهار نمي كردند.

عسكري، عسكر به معناي ارتش و سپاه است.

مرحوم علامه مجلسي از مرحوم صدوق نقل نموده كه از استادانم شنيدم: محله اي كه امام هادي و فرزندش امام حسن عليهماالسلام در سامراء ساكن آن بودند، عسكر ناميده مي شد از اين رو به اين دو بزرگوار عسكري مي گفتند [8] و از سخن صاحب جنات الخلود استفاده مي گردد كه علت نامگذاري آن محله به عسكر اين است كه آنجا لشكرگاه متوكل عباسي بوده است. [9] .

ناصح يعني خيرخواه و دلسوز و بي غش و غل كه حضرت خيرخواه دين و مردم بود و از هر غش و غل پاك بود. مفتاح، اين كلمه در اصل به كليد گفته مي شود و به حضرت مفتاح گفته شده به اعتبار اينكه مشكلات مادي و معنوي مردم را حل مي نموده است. متعرض معناي بقيه القاب نمي گردم.



[ صفحه 25]



فاضل معاصر آقاي سيد عبدالحسين رضايي در اشعارش به بعضي از اين القاب اشاره دارد:

كشتي عقل و علم



دهمين عقل از عقول بشر++

دهمين پيشواي جن و بشر



نهمين زاده ي علي ولي++

دهمين جانشين پيغمبر



علي هادي نقي باشد++

هادي دين و خلق را رهبر



اوست فرمانده ي زمين و زمان++

او امام جهان پهناور



ماه باشد خجل ز روي او++

از رخش شرمگين بود خاور



اوست در بحر ژرف و بي پايان++

كشتي عقل و علم را لنگر



در حريمش كه هست عرش خدا++

جبرئيل است خادم و چاكر



اوست سبط رسول هر دو سرا++

اوست فرزند ساقي كوثر



اوست گنجينه ي علوم دين++

شهر علم پيامبري را در



حب او زنده كرده ي دل ها++

نام او گشته زينت دفتر



او شفاعت كند «رضايي» را++

از ره لطف در صف محشر [10] .

حافظ و حامي سنن



طبع من وارد سخن گشته++

در مديح ابوالحسن گشته



هادي و مرشد و ولي خدا++

رهبر جمله مرد و زن گشته



نقي و عالم و فقيه و امين++

طيب و پاك و مؤتمن گشته



مرتضي و نجيب القابش++

آن چه ثابت به نزد من گشته



اين لقب ها براي آن سرور++

ز امر خلاق ذوالمنن گشته



دهمين حجت خداي بزرگ ++

حافظ و حامي سنن گشته



با چه ظلمي شده است آواره++

دور از خانه و وطن گشته



[ صفحه 26]



چون فرشته اسير ديو شده++

در كف مشتي اهرمن گشته



اوست هادي دين پيغمبر++

بر زمين و سما بود رهبر [11] .


پاورقي

[1] بحارالانوار، ج 50، ص 113، به نقل از مناقب ابن شهرآشوب.

[2] جنات الخلود، ص 36، جدول 17.

[3] بحارالانوار، ج 50، ص 113، به نقل از مناقب ابن شهرآشوب.

[4] منتهي الآمال، فصل اول از حالات حضرت امام هادي عليه السلام.

[5] جنات الخلود، ص 36، جدول 17.

[6] بحارالانوار، ج 50، ص 113 و 114.

[7] بحارالانوار، ج 50، ص 114.

[8] همان، ص 113.

[9] جنات الخلود، ص 36، جدول 17.

[10] چهره هاي گلگون، ص 260.

[11] همان، ص 261.