بازگشت

ابوهاشم جعفري را از سختي زندگي بيرون آورد


مرحوم علامه مجلسي از كتاب الخرائج از ابوهاشم جعفري نقل نموده كه در خدمت امام هادي عليه السلام به بيرون سامرا رفتيم جهت استقبال جمعي كه بنا بود به سامرا بيايند، آمدن آنان دير شد، روپوش زين را براي نشستن حضرت گستردند، حضرت نشست من از مركبم پايين آمدم خدمت حضرت نشستم، حضرت با من سخن مي گفت، از تنگدستي و سختي زندگي به او شكايت كردم. دست مبارك را به ريگ هايي كه روي آن نشسته بود، دراز نمود مشتي از آن را به من داد و فرمود: اي ابوهاشم با اين زندگيت را اداره كن و اين كار را كتمان نما. من آن را گرفتم و پنهان نمودم. وقتي كه به خانه برگشتم به آن نگاه كردم ديدم طلاي سرخ خالص است. يك نفر زرگر را به منزلم دعوت كردم و گفتم: اين را براي من قالب بريز. پس آن را قالب ريخت و گفت: طلايي از اين بهتر نديده ام از كجا تهيه كرده اي؟ گفتم: از قديم نزد من بوده است. [1] .


پاورقي

[1] بحارالانوار، ج 50، ص 138، ح 22.