بازگشت

پيش از آنكه بپرسند سؤال را جواب داد


حسن بن اسماعيل مي گويد: من با مردي از اهل قريه مان خدمت امام هادي عليه السلام شرفياب شديم متاعي را خدمت او برديم يكي از اهل قريه چيزي داده بود كه خدمت حضرت ببريم و گفت: سلام مرا به حضرت برسانيد و بپرسيد: تخم فلان پرنده از پرنده هاي بيشه خوردنش جايز است يا نه؟ درب منزل حضرت رفتيم آنچه با خود داشتيم به كنيزكي داديم، در اين بين قاصد سلطان آمد حضرت برخاست كه به دربار برود ما از خدمتش بيرون آمديم و از حضرت آن مسأله را نپرسيديم وقتي كه به خيابان آمديم حضرت به ما رسيد و با زبان نبطي به همراه من گفت: به او سلام برسان و به او بگو: تخم فلان پرنده را نخور كه آن از مسوخ است. [1] .


پاورقي

[1] همان، ص 185 و 186.