بازگشت

از كشته شدن متوكل در آينده خبر داد


و از همان كتاب از حسن بن محمد بن جمهور عمي نقل مي نمايد كه از سعيد صغير حاجب شنيدم گفت: نزد سعيد بن صالح رفتم به او كه شيعه بود گفتم: من از ياران تو شدم (شيعه شده ام). گفت: هرگز! گفتم: به خدا سوگند كه مذهب شيعه را اختيار كرده ام. گفت: چرا؟ گفتم: متوكل دستور داد كه ناگهاني به خانه ي امام هادي عليه السلام هجوم ببرم و ببينم چه كاري انجام مي دهد. رفتم، ديدم نماز مي خواند ايستادم تا از نماز فراغت يافت، رو به من كرد و فرمود: اي سعيد متوكل ملعون مرا وانمي گذارد تا وقتي كه قطعه قطعه شود با دست اشاره كرد كه برو از من دور شو با حالت ترس از خدمت حضرت بيرون آمدم هيبت او مرا به گونه اي گرفت كه قابل توصيف نيست وقتي كه آمدم نزد متوكل بروم صداي فرياد و فغان را شنيدم جويا شدم گفته شد: متوكل كشته شد خدمت حضرت برگشتم و او را در جريان گذاشتم. [1] .


پاورقي

[1] همان، ص 494 و 495.