بازگشت

تبري و لعن علي بن حسكه و حكم قتل او و هم كيشانش


و در همين كتاب از مرحوم كشي نقل مي كند كه سهل بن زياد آدمي گفته بعضي از اصحاب ما به امام علي النقي عليه السلام نوشت: فدايت شوم اي سيد من علي بن حسكه كه از دوستان شماست و مي گويد: شما خدايي و او پيامبر شماست ادعا دارد كه شما به او دستور داده ايد كه چنين اظهار نمايد و گمان مي كند كه مراد از نماز و روزه و حج و زكات، معرفت و شناخت شما و معرفت مانند علي بن حسكه است كه ادعاي نبوت و نمايندگي از طرف شما دارد.

و ادعا دارد كه خودش مؤمن كامل است، بندگي و نماز و روزه و حج از او ساقط شده است، مي گويد: همه احكام و شرايع عبارت است از مقامي كه براي شما ثابت است، اگر صلاح مي دانيد بر دوستانتان منت گذاريد جوابي مرقوم فرماييد و ايشان را از هلاكت نجات دهيد. امام عليه السلام در جواب نوشت:

«كذب ابن حسكه عليه لعنة الله و يحسبك أني لا أعرفه في موالي ما له لعنه الله فوالله ما بعث الله محمدا و الانبياء قبله الا بالحنيفية و الصلاة والزكاة و الصيام و الحج و الولاية و ما دعا محمد صلي الله عليه و آله و سلم الا الي الله وحده لا شريك له و كذلك نحن الاوصياء من ولده نعبد الله لا نشرك به شيئا ان أطعناه رحمنا و ان عصينا عذبنا، ما لنا علي الله من حجة بل الحجة لله علينا و علي جميع خلقه أبرأ الي الله مما يقول ذلك و أنتفي الي الله من هذا القول فاهجروهم لعنهم الله و الجئوهم الي ضيق الطريق فان وجدتم احدا منهم فاخدش رأسه بالحجر». [1] .



[ صفحه 124]



«ابن حسكه دروغ مي گويد خدا او را لعنت كند و براي تو از جهت دروغگويي او همين بس است كه من او را از دوستان خويش نمي شناسم خدا او را لعنت نمايد چه مي گويد، به خدا سوگند، خدا محمد و پيامبران پيش از او را مبعوث نفرمود مگر براي اينكه مردم را به دين حنيف و خواندن نماز و اداي زكات و گرفتن روزه و انجام حج و پذيرفتن ولايت و توحيد و يگانگي خدا دعوت نمايند و همچنان ما امامان از فرزندان محمد صلي الله عليه و آله و سلم بندگان خداييم براي او شريك قرار نمي دهيم اگر او را اطاعت نموديم ما را مورد رحمتش قرار مي دهد و اگر او را معصيت نموديم ما را عقوبت مي نمايد براي ما بر خدا حجتي نيست بلكه براي خدا بر ما حجت است بيزاري مي جويم از كسي كه چنين ادعاهايي دارد و اين سخنان و ادعاها را انكار مي نمايم پس از آنان دوري كنيد - خدا آنان را لعنت نمايد - و آنان را در تنگنا قرار دهيد اگر بر كسي از آنان دست يافتيد سر او را با سنگ بكوبيد».



[ صفحه 125]




پاورقي

[1] معجم رجال الحديث، ج 11، ص 317.