بازگشت

حسن بن مسعود


مرحوم قزويني او را در رديف اصحاب امام هادي عليه السلام آورده و روايتي را از كتاب تحف العقول از وي نقل نموده و روايت اين است:

حسن بن مسعود مي گويد: خدمت ابوالحسن علي بن محمد عليهماالسلام شرفياب شدم و اين وقتي بود كه روزگار با من به ستيز برخاسته بود. جريان از اين قرار بود كه يك سوار با من برخورد نمود، شانه ام صدمه ديد و در جايي پر از جمعيت رفتم قسمتي از لباسم را پاره كردند گفتم: چه روز نحسي هستي خدا شرت را از من بردارد.

امام هادي عليه السلام به من فرمود: اي حسن تو كه با ما رفت و آمد داري گناهت را به چيزي بار مي كني كه گناهي مرتكب نشده است.

حسن بن مسعود مي گويد: به خود آمدم و متوجه اشتباهم شدم. به حضرت عرض كردم: اي مولاي من از خدا آمرزش مي طلبم. حضرت فرمود: اي حسن گناه روزها چيست؟ شما وقتي كه به سزاي كارهايتان رسيديد آنها را بديمن قلمداد مي كنيد.

عرض كردم: من از خدا طلب آمرزش مي نمايم و اين توبه من مي باشد. حضرت فرمود: به خدا سوگند براي شما نفعي ندارد و خداوند شما را در برابر اين كه روزها را مذمت مي نماييد در حالي كه مذمتي متوجه آنها نيست عقوبت مي نمايد هم در دنيا و هم در آخرت. عرض كردم: مي دانم اي مولاي من. فرمود: بار ديگر چنين نگو و روزها را در حكم خدا مؤثر ندان.



[ صفحه 172]



سپس فرمود:

«من أمن مكر الله و أليم أخذه تكبر حتي يحل به قضاءه و نافذ أمره و من كان علي بينة من ربه هانت عليه مصائب الدنيا و لو قرض بالمقاريض و نشر بالمناشير». [1] .

«كسي كه خود را از عذاب دردناك خدا در امن و امان دانست و از اينكه خدا او را به خود واگذاشته ايمن گرديد، تكبر ورزيده تا اينكه قضا و قدر خدا و غضب او ناگهان او را فراگيرد و كسي كه خدا را شناخت گرفتاري هاي دنيا بر او آسان مي گردد اگر چه با مقراض تكه تكه گردد و با اره قطعه قطعه شود».


پاورقي

[1] الامام الهادي من المهد الي اللحد، ص 227 و 228.