مدح حضرت امام علي النقي
مرحوم آيت الله غروي اصفهاني
فتاد مرغ دلم ز آشيان در اين وادي ++
كه هر كجا رود افتد به دام صيادي
به دانه اي در يك دانه مي دهد بر باد++
نه گوش هوش و نه چشم بصير نقادي
چنان اسير هوا و هوس شدم كه نماند++
نه حال نغمه سرايي نه طبع وقادي
نه شمع انجمني تا كه روشني بخشد++
نه شاهدي كه غم از دل برد به شيادي
دلا دل از همه برگير و خلوتي بپذير++
مدار از همه عالم اميد امدادي
مگر ز قبله حاجات و كعبه مقصود++
ملاذ حاضر و بادي علي ن الهادي
محيط كون و مكان نقطه ي بسيط وجود++
مدار عالم امكان، مجرد و مادي
[ صفحه 229]
شها تو شاهد ميقات لي مع اللهي [1] .++
تو شمع جمع شبستان ملك ايجادي
صحيفه ي ملكوتي و نسخه ي لاهوت ++
ولي عرصه ي ناسوت بهر ارشادي
نه ممكني و نه واجب چو واحدي به مثل ++
كه هم برون ز عدد هم قوام اعدادي
مقام باطن تو ذات قاب و قوسين است ++
به ظاهر ار چه در اين خاكدان اجسادي
كشيدي از متوكل شدايدي كه به دهر++
نديده ديده ي گردون ز هيچ شدادي
گهي به بركه درندگان گهي زندان ++
گهي به بزم مي و ساز باغي و عادي
تو شاه يكه سواران بزم توحيدي ++
اگر پياده روان در ركاب الحادي
ز سوز زهر و بلاهاي دهر جان تو سوخت++
كه بر طريقه ي آبا و رسم اجدادي [2] .
پاورقي
[1] اصطلاحي عرفاني است شايد مراد لحظات خلوت و راز و نياز با خداست.
[2] ديوان غروي اصفهاني، ص 306 و 307.