چراغ هدايت
سيد عبدالحسين رضايي
نخوابد تا سحر اين ديده ي اخترشمار امشب ++
نگيرد اين دل هر جائيم يك جا قرار امشب
ز هر جا بگذرم آواز جانسوزي به گوش آيد++
به هر كس بنگرم مي بينم او را اشكبار امشب
عزاي كيست يا رب مصطفي صاحب عزا باشد++
به جنت فاطمه مي گريد از غم زار زار امشب
شده مسموم زهر معتز بي دين و بي ايمان ++
امام دهمين هادي ولي كردگار امشب
شرر افتاد از زهر جفا بر خرمن عمرش ++
كه مي سوزد دل و جانش ز سوز آن شرار امشب
يتيم و بي پدر گردد امام عسكري امشب ++
بسوزد از فراق و هجر باب تاجدار امشب
خدايا شمع ارشاد و هدايت مي شود خاموش++
بسوزد در فراقش عسكري پروانه وار امشب
«رضايي» آل پيغمبر سراسر اشك ريزانند++
ز مرگ هادي دين حجت پروردگار امشب [1] .
پاورقي
[1] همان، ص 264.