سينه زني
قاصد غم و ماتم، مي رسد ز هر وادي
سامره سيه پوش است، داغ حضرت هادي
[ صفحه 246]
گريه مي كند هستي، بر غريب سامرا
آه از اين غم عظمي، آه از اين غم عظمي
آه از اين غم عظمي، آه از اين غم عظمي (2)++
آنكه عمر معصومش، شرح رنج و ماتم بود++
بر سلاله ي زهرا كينه ها فراهم بود
جان حضرتش مي سوخت از شماتت اعدا++
گريه مي كند هستي بر غريب سامرا
آه از اين غم عظمي، آه از اين غم عظمي (2)++
گه چو مرتضي مظلوم، كنج خانه بنشسته++
گه ز دشمنان مي ديد كينه هاي پيوسته
شد به جرم حق گويي، خون به قلب آن مولا++
گريه مي كند هستي بر غريب سامرا
آه از اين غم عظمي، آه از اين غم عظمي (2)++
گه به بزم مي بردند مظهر هدايت را++
گه ز طعنه آزردند، گوهر ولايت را
تا ز كينه ي معتز، شد خزان گل طه++
گريه مي كند هستي بر غريب سامرا (2)
صاحب الزمان از غم، ناله بي امان دارد++
بر شهيد سامرا چشم خون فشان دارد
عرض تسليت گوييد، يادگار زهرا را++
گريه مي كند هستي بر غريب سامرا
آه از اين غم عظمي، آه از اين غم عظمي (2) [1] .
پاورقي
[1] همان، ص 151 و 152.