بازگشت

استجابت دعاي امام


شخصي به نام ابوموسي مي گويد: خدمت امام هادي عليه السلام رسيدم و عرض كردم: متوكل حقوق مرا قطع كرده و اين به سبب ارادتي است كه من به شما دارم. دستور فرماييد تا حقوق مرا بدهند. حضرت فرمود: كار تو ان شاء الله درست خواهد شد. وقتي شب شد، چند نفر از جانب متوكل پي در پي به طلب من آمدند و مرا نزد او بردند. چون نزديك منزل او شدم، فتح بن خاقان مرا ديد و گفت: اي مرد! شب در منزل خود قرار نمي گيري و مرا به زحمت انداختي. سپس پيش متوكل رفتم، وي گفت: ما از تو غافل شديم! پس، چرا تو از ما ياد نمي كني و حقوق خود را متذكر نمي شوي؟ چقدر از ما مي خواهي؟ من نيز مقدار آن را گفتم.

آن گاه متوكل دستور داد كه دو برابر آنچه را طلب داشتم، به من دادند هنگام بيرون رفتن به فتح بن خاقان گفتم: امام هادي عليه السلام به اينجا آمد؟

گفت: نه.

... متوكل فرستاد؟

... فتح بن خاقان گفت: شك ندارم كه امام هادي عليه السلام براي



[ صفحه 210]



تو دعا كرده است به ايشان بگو براي من نيز دعا كند. چون خدمت حضرت رسيدم. فرمود: اي ابوموسي «هذا وجه الرضا» يعني علامت خشنودي را در چهره ي تو مي بينم.

گفتم: آري. به بركت شما، اما شنيدم كه شما نزد متوكل نرفتيد و از او تقاضا نكرديد! فرمود: خداوند مي داند به هنگام مشكلات ما جز به او پناه نمي بريم و بر غير او توكل نمي كنيم.

گفتم: فتح بن خاقان نيز التماس دعا داشت. حضرت فرمود: او ما را در ظاهر دوست دارد و در باطن چنين نيست و دعا براي او فايده اي ندارد.

گفتم: اي مولاي من! دعايي به من بياموز. فرمود: دعايي است كه من بسيار مي خوانم و از خداوند خواسته ام كه محروم نفرمايد كسي كه بعد از من و در مشهد من آن را بخواند و آن دعا اين است:

«يا عدتي عند العدد و يا رجائي و المعتمد و يا كهفي و السند و يا واحد يا أحد، يا قل هو الله أحد أسئلك اللهم بحق من خلقته من خلقك و لم تجعل في خلقك مثلهم أحدا، أن تصلي عليهم و افعل بي كيت و كيت». [1] .


پاورقي

[1] بحار، ج 50، ص 127؛ مناقب، ج 4، ص 411.