بازگشت

نياز به امامت


امامت يكي از شؤون حيات اسلامي است، بي نيازي از آن ممكن نيست و بدون آن به راه راست نمي توان رفت، نه از آن رو كه تنها محور زندگاني ديني است بلكه امامت محور حيات اقتصادي، سياسي و اجتماعي، و ضامن استقلال و آزادي امت است و امنيت و آسايش و آرامش را ارزاني مي دارد.

شايد يكي از عميقترين و ظريفترين علل نيازمندي جامعه به امامت، گسترش قواي روحي و نشر فضيلت و نيكي ميان مردم و مبارزه با خصلتهاي ناروا از قبيل خودخواهي، غرور، طمع، حسد و نظاير اينها از ديگر صفات ناروا و كج، باشد. زيرا كه تمام صفات خوب در جهان مبتني بر ايمان به خداي تعالي است و تنها ايمان است كه جهان را از مصايب ويرانگر و بلاياي جنگها نگاه مي دارد، و او نيرومندترين و ارزشمندترين سلاح روي زمين است. ائمه ي اطهار عليهم السلام به صورت مثبت و فعال به پديده ي ايمان اهميت مي دادند، اين بود كه پرچم ايمان را بلند كرده و به اهتزاز درآوردند و در راه خدا به سختي جهاد كردند، و در راه دعوت به خدا آثار درخشاني از خود به يادگار گذاشتند. براستي نهج البلاغه، اميرالمؤمنين عليه السلام مشتمل بر نسيمهايي از نفحات ايمان عميق به خداست؛

در نهج البلاغه دعوت به انديشه در آفرينش موجودات است كه خود موجب استواري ايمان مي گردد ، همان طوري كه بر آراستگي و اخلاق حسنه و صفات پسنديده دعوت مي كند و از صفات شر و ناپسندي كه باعث عقب ماندگاني و انحطاط است برحذر مي دارد. همچنين ما غذاي روحي ارزشمندي را در صحيفه ي سجاديه كه انجيل آل محمد صلي الله عليه و آله است مشاده مي كنيم كه بحق منبع شادابي براي ايمان است، همان طوري كه در ساير دعاهاي وارده از ائمه عليهم السلام اين غذاي روحي را مي يابيم كه باعث تابندگي و صفاي نفس و نجات آن از آفات ناداني و غرور مي گردد.



[ صفحه 47]



در كتاب احتجاج، دلايل مطمئني را مشاهده مي كنيم كه ائمه اطهار بر توحيد و تعظيم خدا و در رد بر شبهاتي آورده اند كه دشمنان اسلام و منكرين خدا آن شبهات را وارد كرده اند. امام هادي عليه السلام، مبارزات پدرانش، ائمه طاهرين عليهم السلام را در صحنه هاي ايمان و دعوت، در زيارتنامه ي خود به نام «زيارت جامعه» [1] ستوده است، از جمله:

«السلام علي الدعاة الي الله و الأدلاء علي مرضاة الله، والمستقرين في أمرالله، والتامين في محبة الله، والمخلصين في توحيدالله، والمظهرين في أمرالله...» [2] .

اضافه مي كند و مي گويد:

«فعظمتم جلاله - اي جلال الله - و أكبرتم شأنه، و مجدتم كرمه و أدمتم ذكره، و وكدتم ميثاقه و أحكمتم عقد طاعته، و نصحتم له في السر و العلانية، و دعوتم الي سبيله بالحكمة والموعظة الحسنة و بذلتم أنفسكم في مرضاته و صبرتم علي ما أصابكم في جنبه، و أقمتم الصلاة، و آتيتم الزكواة و أمرتم بالمعروف و نهيتم عن المنكر و جاهدتم في الله حق جهاده حتي أعلنتم دعوته و بينتم فرايضه، و أقمتم حدوده و نشرتم شرايع احكامه و سننتم سنته و صرتم في ذالك منه الي الرضا، و سلمتم له القضاء، و صدقتم من رسله من مضي...» [3] .



[ صفحه 48]



اين فرازهاي برجسته، نقش مبارزاتي را كه ائمه ي اطهار عليهم السلام در برافراشتن كلمه ي توحيد و دفاع از ارزشهاي ايمان و اسلام ايفا كردند، تجسم بخشيده است، براستي كه آن بزرگواران جانشان را در طبق اخلاص نهاده و قربانياني را در راه خدا تقديم داشتند بي آن كه به جز خدا از كسي مزد و پاداشي بجويند.


پاورقي

[1] اين زيارت را به دليل جامع بودن صفات ممتاز كه در تمام مشاهد مشرفه ي انبياء و اوصياء مي توان خواند زيارت جامعه گفته اند - م.

[2] «درود بر شما دعوت كنندگان به سوي خدا و راهنمايان به طريق خشنودي خدا، و ثابت قدمان در اجراي فرمان خدا، و كاملان در محبت خدا، و خالص و مخلص در توحيد خدا و آشكار كنندگان فرمان خدا...».

[3] «پس شماييد كه خدا را به عظمت و شأن او را به بزرگي ياد كرديد و لطف و كرمش را به بزرگي ستوديد، و همواره به ياد خدا و هميشه بر سر پيمان او بوديد، و رشته ي طاعتش را محكم نموديد، و در پنهان و آشكار مردم را براي خدا دعوت كرديد و با برهان و موعظه ي نيكو به راه او خوانديد، و در راه رضاي او از جان گذشتيد، و هر مصيبتي كه در راه خدا به شما رسيد صبر كرديد، و نماز را به پا داشتيد و زكات را ادا كرديد و امر به معروف و نهي از منكر نموديد، و در راه خدا آن چنان كه شايسته بود، جهاد كرديد، تا اين كه دعوت حق را آشكار، و احكامش را روشن، حدودش را استوار، و دستورهاي احكامش را گسترديد و سنتهاي الهي را مقرر كرديد، تا اين كه خدا را بدين وسيله از خود خشنود كرديد، و تسليم قضاي الهي شديد، و (شرايع) گذشته پيامبران را (در گفتار و رفتار) تصديق كرديد.».