بازگشت

علم ائمه


اما علم ائمه عليهم السلام همچون علم انبياست بدون كم و كاست، همان طوري كه علم انبيا و مرسلين علم الهامي است، خداوند به خاطر اين كه آنان حجت بر مردم باشند، به ايشان مرحمت فرموده، علم ائمه عليهم السلام نيز اين چنين است.

امام صادق عليه السلام درباره ي كيفيت علم ائمه و گنجهاي عظيمي كه در اختيار دارند و بهاي آنها را كسي نمي داند، مي فرمايد:

«ما به غابر، مزبور، نكت در دلها و نقر در گوشها علم داريم، و جفر احمر و جفر ابيض و مصحف فاطمه در نزد ماست و جامعه كه تمام نيازمنديهاي مردم، در آن مي باشد، پيش ماست...»

از امام عليه السلام درباره ي تفسير اين قسمتهاي از حديث پرسيدند، امام فرمود:

«اما غابر، علم به حوادث آينده است و اما مزبور، علم به رويدادهاي گذشته و اما نكت در دلها، يعني الهام، و نقر در گوشها، سخن فرشتگان است كه ما كلام آنها را مي شنويم ولي خود آنها را نمي بينيم.

اما جفر احمر، مخزني است كه اسلحه ي رسول خدا - صلي الله عليه و آله - در آن است و هرگز از داخل آن بيرون نمي آيد تا اين كه قائم ما اهل بيت قيام كند.



[ صفحه 50]



و اما جفر ابيض، مخزني است كه تورات موسي و انجيل عيسي و زبور داوود و كتابهاي آسماني پيامبران پيشين در آن است.

و اما مصحف فاطمه عليهاسلام، تمام رويدادها و نام كساني كه تا روز قيامت آن را مالك خواهند شد، در آن آمده است.

و اما جامعه، نوشته اي است به طول هفتاد ذراع با املاي شفاهي رسول خدا - صلي الله عليه و آله - و دست خط علي بن ابي طالب عليه السلام، به خدا سوگند كه تمام نيازمنديهاي مردم تا روز قيامت در آن است، حتي جريمه خراش و يك تازيانه و نيم تازيانه در آن آمده است...» [1] .

و ابوالعلاي معري به جفري كه در اختيار اهل بيت عليهم السلام است، اشاره كرده، مي گويد:



«لقد عجبوالأهل البيت لما

أتاهم علمهم في مسك جفر



و مرآة المنجم و هي صغري

أرته كل عامرة و قفر [2] .



گواه بر اين حقيقت، انواع علوم و معارفي است كه از آن بزرگواران باقي مانده است. اين امام اميرالمؤمنين عليه السلام دروازه ي شهر علم پيامبر - صلي الله عليه و آله - است كه چشمه هاي علوم مختلف را شكافت كه - به قول عقاد - شمار آنها به سي و دو علم مي رسد. و همان بزرگوار از پيشرفت تكنولوژي و تطور علمي كه در بستر زندگي ظاهر مي شود، خبر داده و فرمود :

«روزگاري بر مردم بيايد، كسي كه در مشرق است، آن را كه در مغرب است و آن كه در مغرب است، آن را كه در مشرق است، ببيند.» و نيز فرمود:



[ صفحه 51]



«كسي كه در مغرب است صداي كسي را از مشرق و آن كه در مشرق است صداي كسي را از مغرب بشنود»

اين پيشگوييها با ظهور دستگاه تلويزيون و راديو به حقيقت پيوست.

و نيز فرمود:

«زماني بر مردم بيايد كه در داخل آهن حركت كنند»

اين مطلب نيز با پيدايش قطار و اتومبيل و نظاير آن، تحقق يافت. و بسياري از اين قبيل مطالب كه امام عليه السلام از آنها خبر داده است» [3] .

و اوست كه فرمود:

«از كتاب خدا (قرآن) هرچه مي خواهيد از من بپرسيد، به خدا سوگند هيچ آيه اي نيست مگر اين كه من مي دانم، كه در شب نازل شده است يا در روز، در دشت نازل شده است و يا در كوه» [4] .

از جمله ائمه ي اهل بيت عليهم السلام كه چشمه هاي علم و حكمت و معجزه ي علم و انديشه را در زمين جاري ساخت، امام صادق عليه السلام است كه از آلودگي هوا و دريا و زيانهايي كه از آن ناحيه به انسان مي رسد، خبر داده همان طوري كه از وجود حيات در بعضي ستارگان اطلاع داد. و اوست كه قوانين تشريح بدن و ويژگيهاي اعضاي انسان و شگفتيهاي موجود را اولين بار مطرح كرده است و كتاب معروف به «توحيد مفضل» بيانگر همين مطلب است. همچنان كه آن بزرگوار نخستين بنيانگذار علوم فيزيك و شيمي است كه اصول آنها را به دست شاگرد بزرگوارش جابر بن حيان - مايه ي افتخار مشرق زمين، و راهنماي ترقيات بشري در كره ي زمين - پايه گذاري كرد.

عمر امام هادي عليه السلام، بيش از هفت سال نبود كه پدرش امام جواد



[ صفحه 52]



عليه السلام از دنيا رفت، و با وجود اين سن، آن قدر از علوم و معارف از وي ظاهر شد كه افكار را پريشان مي سازد. دانشمندان بزرگ با دقيقترين مسائل فقهي، فلسفي و كلامي او را آزمودند و آن حضرت همچون عالم آگاه متخصص به همه ي آنها پاسخ داد، اين بود كه دانشمندان به امامت آن بزرگوار معتقد شدند و اين خود دليل واضحي است كه خداي متعالي بر ائمه ي اهل بيت عليهم السلام دانش و حكمت را ارزاني داشته و به قدري فضيلت بخشيده كه به هيچ كس از مردم جهان نبخشيده است.


پاورقي

[1] ارشاد: ص 308 -307 و اصول كافي، كتاب الحجة.

[2] حياة الحيوان، ماده ي جفر، يعني: مردم، از اهل بيت (عليهم السلام) به خاطر اين كه علم آنان در مخزن جفر آمده است درشگفتند و حال اين كه دوربين اختري با همه ي كوچكي تمام آباديها و بيابانهاي خشك را نشان مي دهد.

[3] حياة الامام محمدالجواد: ص 69.

[4] الجامع لاحكام القرآن: 1 / 35.