بازگشت

بخشندگي امام


يكي ديگر از صفات امام هادي عليه السلام، بزرگواري و بخشندگي اوست، زيرا او بخشنده ترين مردم بود، به همان روالي كه پدران بزرگوارش بودند كه به خاطر خدا خوراك خودشان را به فقير، يتيم و اسير مي دادند و آن قدر به ديگران مي دادند كه در خانواده ي خودشان خوراكي نمي ماند و به قدري به ديگران پوشاك مي دادند كه براي خودشان نمي ماند، و امام صادق عليه السلام خوراك و لباس آن قدر به مردم مي داد كه براي اعضاي خانواده اش چيزي نمي ماند. [1] .

مورخان موارد زيادي از احسان امام هادي عليه السلام به فقرا و درماندگان نقل كرده اند كه ما به چند مورد اكتفا مي كنيم:

1- گروه از بزرگان شيعه به خدمت امام هادي عليه السلام آمدند، آنها عبارت بودند از: ابوعمرو عثمان بن سعيد، احمد بن اسحاق اشعري و علي بن جعفر حمداني. احمد بن اسحاق در حضور امام از وامي كه داشت شكوه كرد، امام عليه السلام به وكيلش عمرو نگاهي كرد و فرمود:

«سي هزار درهم به او، و سي هزار درهم به علي بن جعفر بده» به وكيل خود نيز همين مبلغ را پرداخت.

ابن شهرآشوب در ذيل اين بخشش علوي مي گويد: «اين معجزه اي است كه جز از پادشاهان، ديگران از چنين بخششي عاجزند، و ما هرگز چنين بخشندگي را از كسي نشنيده ايم» [2] امام عليه السلام به زندگي اين بزرگان



[ صفحه 56]



گشايشي بخشيد كه برخوردار شدند و تنگدستي را از آنها برطرف ساخت و طبيعي است كه بهترين بخشش آن است كه دوام داشته باشد.

2- از موارد بخشندگي امام عليه السلام، داستاني است كه اسحاق جلاب نقل كرده، مي گويد: براي ابوالحسن هادي عليه السلام در روز ترويه چندين گوسفند خريدم، و امام، همه را بين خويشاوندانش تقسيم كرد [3] .

3- و از جمله بخشش امام عليه السلام، داستاني است كه مورخان نقل كرده اند كه آن بزرگوار از سامرا به قصد قريه اي كه متعلق به آن حضرت بود بيرون شد، مرد عربي به قصد ديدار آن حضرت به خانه ي او رفت و او را نديد و اهل منزل گفتند امام به مزرعه رفته است و آن مرد راهي آن جا شد وقتي كه به حضور امام شرفياب شد، امام عليه السلام پرسيد چه حاجتي داري؟ او با صداي آهسته، عرض كرد:

«من مردي از عربهاي كوفه و از متمسكين به ولايت جد شما علي بن ابي طالب عليه السلام هستم و ديني به گردن دارم كه بر من سنگيني مي كند و كسي را نيافتم جز آن كه به سراغ شما آمدم...»

امام عليه السلام دلش به حال او سوخت و خواست او را مورد توجه قرار دهد ولي در مضيقه بود و چيزي در اختيار نداشت تا نياز او را برآورده سازد، اين بود كه دست خطي نوشت كه در آن آمده بود اين عرب باديه نشين، از من طلبي دارد - مبلغ وام را تعيين كرد - و فرمود اين نوشته را بگير وقتي كه به شهر سامرا رسيدم و جماعتي نزد من بودند تو اين مبلغ وامي را كه در نوشته آمده است از من مطالبه كن و به من به خاطر تأخير در پرداخت و امت پرخاش كن، و آن چه مي گويم برخلاف آن عمل مكن. مرد عرب، نوشته را گرفت، وقتي كه امام عليه السلام به سرمن رأي رفت، گروهي از رجال دولتي و مأموران انتظامي به حضور امام رسيدند آن مرد عرب آمد و نوشته را عرضه كرد و از امام عليه السلام خواست تا مبلغ وامي كه در ورقه نوشته شده، پرداخت كند و



[ صفحه 57]



امام شروع به عذرخواهي كرد اما عرب باديه نشين به امام پرخاش مي كرد، وقتي كه مجلس به هم خورد مأموران انتظامي نزد متوكل رفتند و جريان را به اطلاع او رساندند، متوكل دستور داد، سي هزار درهم خدمت امام ببرند و آن مبلغ را آوردند، و چون مرد عرب آمد، امام عليه السلام فرمود:

«اين مبلغ را بگير و دين خودت را با آن ادا كن و بقيه را صرف خانواده ات بنما...» [4] .

مرد عرب اين بزرگواري را واجد اهميت دانست و عرض كرد: ديني كه من داشتم كمتر از يك سوم اين مبلغ بود... ولي خدا بهتر مي داند كه رسالت خود را به كدام خانواده واگذارد. [5] پولها را گرفت و خوشحال و آسوده خاطر به نزد خانواده اش بازگشت، در حالي كه به امام عليه السلام كه او را از تنگدستي و محروميت نجات داد، دعا مي كرد.

4- از جمله داستانهايي كه راويان درباره ي نيكي و احسان امام عليه السلام نقل كرده اند، آن است كه ابوهاشم جعفري سخت دچار تنگدستي شد، به خدمت امام عليه السلام رسيد، وقتي كه چشم امام به او افتاد و از فقر و تنگدستي او مطلع شد خواست تا مقداري از بار اندوه او را بكاهد، فرمود:

«اي ابوهاشم، از كدام نعمت خدا برخورداري كه مي خواهي سپاس گويي؟ خداوند به تو نعمت ايمان را ارزاني داشته و بدنت را بر آتش دوزخ حرام كرده و سلامتي داده و بر اطاعت و بندگيش ياريت نموده و قناعت داده است تا توانسته اي دچار اسرافكاري نشوي...»



[ صفحه 58]



براستي اين نعمتها را كه امام عليه السلام برشمرده است از جمله بزرگترين نعمتهاي الهي در دست انسان است، آن گاه امام دستور داد تا صد دينار به او دادند. [6] .


پاورقي

[1] صفة الصفوه: 2 / 98.

[2] مناقب.

[3] بحارالانوار.

[4] بديهي است كه امام عليه السلام با توجه به اين كه خليفه ي غاصب، بيت المال مسلمين را غاصبانه به اختيار خود گرفته و موجودي بيت المال از صدقات و غيره متعلق به توده ي مسلمين و از جمله مورد مصرفش اداي دين چنين كساني است، با اين توريه حقي را به حقدار رسانده است - م.

[5] الاتحاف: بحب الاشراف: ص 68 -67، شرح شافيه ابوفراس: 2 / ورقه 167، جوهرة الكلام: ص 151.

[6] امالي صدوق، بحارالانوار.