بازگشت

منع امام از همنشيني با صوفيان


امام هادي عليه السلام ياران و ساير مسلمانان را از پيوستن به صوفيه و



[ صفحه 61]



معاشرت با آنها برحذر داشته است زيرا آنان سرچشمه ي انحراف و گمراهي مرد مانند، براي اين كه آنان اظهار زهد و پارسايي مي كنند، تا افراد ساده لوح و عوام را بفريبند و گمراه سازند.

امام هادي عليه السلام در زنهار از معاشرت با ايشان بسيار تأكيد داشت حسين بن ابي الخطاب نقل كرده و مي گويد: در مسجد پيامبر - صلي الله عليه و آله - در خدمت ابوالحسن امام هادي عليه السلام بودم، گروهي از اصحاب امام از جمله ابوهاشم جعفر به حضور امام شرفياب شدند، ابوهاشم مرد بليغي بود و در نزد امام تقربي داشت و در آن بين كه ما در مسجد بوديم جماعتي از صوفيه داخل مسجد شدند و در كناري نشستند، و شروع به گفتن «لا اله الا الله» كردند، امام عليه السلام رو به اصحابش كرد و فرمود:

«به اين حيله گران نگاه نكنيد كه آنها هم پيمانان شياطين و ويرانگران اساس دين هستند، به خاطر تن پروريها اظهار پارسايي مي كنند و اظهار عبادت و بندگي مي كنند تا مردم را شكار كنند، عمر را در به دست آوردن زر و سيم صرف مي كنند، لا اله الا الله، نمي گويند مگر براي فريب مردم و غذا كم نمي خورند مگر براي پر كردن ظرف بزرگ و جلب نظر نادانان، با القاي محبت، خود را سربار ديگران مي سازند و با راهنماييهايشان مردم را به چاه مي اندازند، ورد آنان رقص و كف زدن و ذكرشان نغمه و ترانه خواني است بنابراين جز بي خردان كسي از آنها پيروي نمي كند، هركس به ديدار زنده يا مرده ي آنها برود، گويا به ديدار شيطان و پرستش بتان رفته است و هر كس به يكي از آنها كمك كند گويي معاويه، يزيد و ابوسفيان را ياري كرده است...»

اصحاب عرض كردند: «هرچند حقوق شما را قبول داشته باشند؟...»

امام عليه السلام، او را از گفتن چنين حرفي منع كرد و فرمود: «چنين مگو، كسي كه حقوق ما را قبول دارد، به راه خلاف ما نمي رود، آيا نمي داني كه ايشان پست ترين طايفه ي صوفيان هستند در صورتي كه همه ي



[ صفحه 62]



صوفيان مخالف ما و راهشان متفاوت با راه ماست، آنان به منزله ي نصاري و يا مجوس اين امتند، آنان كساني هستند كه در راه خاموش ساختن نور خدا با دهانشان، تلاش مي كنند در حالي كه خداوند نور خود را به كمال خواهد رساند، هر چند كه كافران نپسندند...» [1] .

امام عليه السلام بر نادرستي راه صوفيان و بر اين كه آنان از دين بهره اي ندارند استدلال كرده و برخي از ويژگيهاي آنان را به شرح زير بيان فرموده است:

1- آنان در گول زدن و فريب دادن مردم، هم پيمانان شياطين هستند.

2- آنها با راه و رفتار كج خود كه به دين نسبت مي دهند، كه امام از آن بيزار است، در حقيقت تيشه اي به دست گرفته اند تا اساس اسلام را ويران سازند.

3- پارسايي ايشان در دنيا حقيقت ندارد، بلكه براي تن پروري خودشان است.

4- شب زنده داري ايشان و اظهار عبادت و طاعتشان براي خدا و اخلاص در اطاعت نيست، بلكه براي شكار مردم و جلب ثروت آنهاست.

5- اوراد آنان اوراد عبادت نيست، بلكه رقص است، زيرا كه چنين اورادي از دلهاي باايمان برنمي خيزد، و همچنين اذكار آنها كه آوازه خواني است و از هر نوع اخلاص در طاعت خدا تهي مي باشد.

6- كسي كه داراي عقل و اختيار است از ايشان پيروي نكند و اين نادانان و ابلهانند كه رشد عقلاني ندارند و فريب آنها را مي خورند.



[ صفحه 63]




پاورقي

[1] روضات الجنات: 3 / 134.