بازگشت

حدود


از جمله ي مسائلي كه به امام ابوالحسن الهادي عليه السلام براي بيان احكام، عرضه شده است، برخي از مسائل مربوط به حدود است، از آن جمله:



[ صفحه 132]



1- حسن بن علي بن شعبه به سند خود از ابوالحسن سوم عليه السلام نقل كرده است كه آن حضرت در حديثي فرمود:

اما مردي كه خود اعتراف به لواط كرده است، و دليل و بينه اي بر ضرر او اقامه نشده است، بلكه خود اقرار به زيان خود كرده است، و هرگاه امامي كه از جانب خداست اين حق را دارد كه او را مجازات كند او مي تواند از جانب خدا بر او منت گذارد، مگر اين آيه ي مباركه را نشنيده اي كه مي فرمايد:

«اين است عطاي ما، اينك بي حساب به هر كه خواهي منت گذار و ببخش و يا نبخش و منع كن.» [1] .

اين روايت به روشني دلالت دارد بر اين كه امام شرعي منصوب از طرف خداي تعالي اين حق را دارد كسي را كه به زبان خود اعتراف بر ارتكاب جرم لواط كرده است ببخشد، و يا اين كه او را به خاطر آن مجازات كند، و عفو و بخشش مخصوص اين صورت است كه او خود اعتراف كرده است، اما درباره ي كسي كه بينه اقامه شده است، امام حق بخشش او را ندارد.

2- جعفر بن رزق الله روايت كرده است: مرد نصرانيي را كه با زن مسلماني زنا كرده بود، نزد متوكل بردند، متوكل خواست تا بر او حد شرعي جاري كند، آن مرد اسلام آورد، يحيي بن اكثم گفت: ايمان وي شرك و عمل بد او را از بين برد و يكي از آنها گفت: سه حد بايد به او بزنند! بعضي گفتند: چنين و چنان كنند متوكل دستور داد تا از امام ابوالحسن عليه السلام استفتا كنند، استفتا كردند امام عليه السلام، در پاسخ فرمود:

«او را بزنند تا بميرد.»

يحيي و ساير فقها بر اين فتوا اعتراض كردند. و از متوكل خواستند تا به امام، نامه اي بنويسد و از آن حضرت بخواهد تا مدرك فتواي خود را بيان



[ صفحه 133]



كند. متوكل در نامه اي به محضر او نوشت امام عليه السلام پس از بسم الله الرحمن الرحيم، چنين پاسخ داد:

«پس چون عذاب ما را ديدند، گفتند ما به خداي يكتا ايمان آورديم و به همه ي بتهايي كه شريك خدا گرفته بوديم، كافر شديم، اما ايمانشان پس از مشاهده ي عذاب ما براي آنها هيچ سودي نداشت. سنت خدا اين چنين در ميان بندگان حاكم بوده است و در آن جا كافران زيانكار شده اند» [2] .

متوكل (پس از دريافت پاسخ) دستور داد تا او را به حدي زدند كه مرد. [3] .

امام عليه السلام در فتواي خود به قرآن مجيد استناد جسته است كه نه بعد از آن و نه پيش از آن، ناسخي براي آن نيامده است، متوكل و ساير فقها از علم و فضيلت امام متحير ماندند.


پاورقي

[1] سوره ي ص / 38. اين بخش روايت كه از قول ابن شعبه آمده است پاسخ امام عليه السلام به سؤالات يحيي بن اكثم است كه در تحف العقول مفصل آمده است - م.

[2] سوره ي غافر (مؤمن) / 85 - 84.

[3] وسائل الشيعة: 18 / 331.