بازگشت

بهترين شاعران كيست؟


متوكل، از علي بن جهم پرسيد، بهتر از همه ي مردم چه كسي شعر مي سرود؟ او بعضي از شعراي زمان جاهليت و روزگار اسلام را نام برد، متوكل توجهي نكرد و رو به امام هادي عليه السلام كرد و همان پرسش را از امام نمود، امام عليه السلام فرمود:

بهترين شاعر حماني [1] است كه مي گويد:



[ صفحه 332]



«لقد فاخرتنا في قريش عصابة

بخط خدود و امتداد اصابع



فلما تنازعنا المقال قضي لنا

عليهم بما نهوي نداء الصوامع



ترانا سكوتا و الشهيد بفضلنا

عليهم جهير الصوت في كل جامع



فان رسول الله احمد جدنا

و نحن بنوه كاالنجوم الطوالع» [2] .

متوكل نگاهي به امام عليه السلام كرد و گفت:

«مقصود از (نداء الصوامع) در اين شعر چيست؟»

امام عليه السلام پاسخ داد:

«مقصود: اشهد ان لا اله الا الله، و أشهد ان محمدا رسول الله - صلي الله عليه و آله - است، و اين محمد، جد من است و يا جد تو؟.»

تمام وجود طاغوت پر از خشم و غضب شد و با صدايي لرزان گفت:

«او جد شماست، ما تو را از او جدا نمي كنيم.» [3] .

پس از اين گفتگو، امام عليه السلام رفت، اما در دل طاغوت غمي را بر جا گذاشت كه او را رنج مي داد، چون هيچ راهي براي پاسخ گفتن به امام پيدا نكرد.



[ صفحه 333]




پاورقي

[1] ابوزكريا يحيي بن عبدالحميد بن عبدالرحمن الحماني كوفي، از كوفه به بغداد آمد و در آن جا از قول جمع كثيري از جمله: سفيان بن عينيه، ابوبكر بن عياش و وكيع، حديث نقل مي كرد. خطيب در تاريخ بغداد شرح حال او را آورده است، وي از يحيي بن معين رواياتي را نقل كرده است كه او گفت: يحيي بن عبدالحميد حماني راستگو و ثقه است و از او نقل كرده اند كه او گفت: معاويه بر دين اسلام نمرد.

حماني ماه رمضان سال (228 ه) در شهر سامرا از دنيا رفت، وي نخستين محدثي بود كه به سامرا رفته بود و در آن جا از دنيا رفت. (الكني و الالقاب: 2 / 192 - 191).

[2] در ميان قبيله قريش يك تيره به خوش سيمايي و بلندي انگشتانشان به ما فخر فروشي كردند. وقتي كه ما طرح دعوي كرديم، به نفع ما و بر زيان ايشان - به دليل علاقه به نداي اذان - حكم كرد. تو ما را ساكت مي بيني در حالي كه گواه فضيلت و برتري ما به ايشان آواي بلند در (مناره) تمام مساجد است. به راستي رسول خدا احمد - صلي الله عليه و آله - جد ماست و ما فرزندان او همچون ستارگان درخشانيم.

[3] مناقب.