بازگشت

نارضايتي مردم از حكومت عباسي


مسلمين با انواع جهت گيري و گرايشها، همگي از حكومت عباسيان ناراضي بودند و هر لحظه آرزوي نابودي آنان را داشتند، به دليل سياستهاي نادرستي كه اعمال مي كردند و هيچ يك از موارد آن با احكام شريعت اسلامي توافق نداشت و سياستي بود كه آزادگان را خوار و اشرار و نابكاران را به سيادت رسانده بود.

ابن بسام، شاعر بي باك، احساس توده ها و تمايلات جدي آنان را در مورد نجات از حكومت عباسي در اشعار خود، چنين اعلام، مي دارد:



ألا يا دولة السفل

اطلت المكث فانتقلي



و يا ريب الزمان افق

نقضت الشرط في الدول [1] .



«هان! اي دولت نادان، زياد درنگ كردي، دگرگون شو و تغيير كن

و اي روزگار فريبكار! اصلاح شو! تو قراردادت را درباره ي اين حكومتها شكستي.»

محمد بن داوود جراح از نارضايتي و كينه ي دروني خود نسبت به حكومت عباسي با اين اشعار پرده برداشته است:



قد ذهب الناس فلا ناس

وجاء بعد الطمع اليأس



و صارت السفلة ساداتنا

و صار تحت الذنب الرأس [2] .



«مردم از ميان رفته اند، مردمي نمانده، جاي طمع و اميدواري را نااميدي گرفته است.

نادانان سروران ما شده اند، و سرها در زير دمها قرار گرفته اند!»

به راستي فساد حكومتهاي عباسي غمها و مصيبتهايي براي مسلمين به وجود



[ صفحه 402]



آورد و آنها را به مصيبتي بزرگ گرفتار كرد. قاضي علي بن محمد تنوخي، قاضي بصره ابياتي را سروده و در اين اشعار خود، ظلم و جور عباسيان را مجسم كرده، مي گويد:



هو السلب المغصوب لا تملكونه

و هل سالب للغصب الا كغاصب



بنا نلتم ما نلتم من امارة

فلا تظلموا فالظلم مرالعواقب



و لما ملكتم صرتم بعد ذلة

أسودا علينا داميات المخالب



و كم مثل زيد قد أبادت سيوفكم

بلا سبب غير الظنون الكواذب



«حكومت شما - بني عباس - چپاولي است غصبي، شما مالك آن نيستيد و آيا چپاولگر شيئي غصبي مثل غاصب است؟!

شما به وسيله ي ما به فرمانروايي رسيديد، بنابراين ستم نكنيد كه ستم تلخ ترين پيامدها را دارد.

و چون پس از ذلت به قدرت رسيديد، شيرهايي شديد كه خون ما از چنگالتان مي چكد!

و چه بسيار مانند زيد (شهيد) كه شمشيرهاي شما بي دليل، غير از گمانهاي واهي، او را نابود ساخت.»

تنوخي با اين اشعار خويش عباسيان را به خاطر ستمها و سختگيريهايي كه بر رعيت داشته اند سرزنش كرده و حالت ذلت و خواري كه پيش از رسيدن به سلطنت و حكومت در بين جامعه ي اسلامي داشتند، يادآوري كرده است، جز اين كه وقتي زمام حكومت را به دست گرفتند، به صورت شيران درنده اي براي رعيت درآمدند كه به آنها حمله مي برند و ثروتهايشان را غارت مي كنند، و اساس سياست خود را بر كشتن بزرگان و مصلحان بنا نهاده اند، چه بسيار افرادي را همانند شهيد بزرگوار زيد بن امام علي بن حسين عليهماالسلام را كه در راه عدالت اجتماعي، زمان امويان به شهادت رسيد، به قتل رساندند و جمعي از علويان، مانند يحيي بن عمرو بن حسين و ديگر كساني را كه در برابر ظلم و استبداد مقاومت كردند از ميان بردند.

به هر حال، مسلمانان از حكومت عباسيان ناراضي بودند و نسبت به



[ صفحه 403]



ستمهايي كه بر رعيت روا مي داشتند و در امور مردم مستبدانه رفتار مي كردند معترض بودند.


پاورقي

[1] محاضرات الادباء: 1 / 176.

[2] الوافي بالوفيات: 3 / 62.