محمد بن صالح
نسب شريف اين بزرگوار به امام زكي حسن به علي - سيد شباب اهل الجنة و ريحانه ي رسول خدا، - صلي الله عليه و آله - مي رسد. سيد محمد، از جهت فضل، ادب و شجاعت از جمله مفاخر خاندان پيامبر بود، كه طاغوت زمان، متوكل در سرمن رأي او را زنداني كرد و او در زندان اشعار ذيل را سرود، اشعار ظريفي كه بيانگر كثرت گرفتاريها و غمهاي آن بزرگوار است:
طرب الفؤاد وعاودت احزانه
و تشعبت شعبا به اشجانه
و بداله من بعد ما اندمل الهوي
برق تألق موعنا لمعانه
يبدو كحاشية الرداء و دونه
صعب الذرا متمنع اركانه
[ صفحه 416]
فدنا لينظر اين لاح فلم يطق
نظرا اليه ورده سجانه
فالنار ما اشتملت عليه ضلوعه
و الماء ما سحت به اجفانه
ثم استعاذ من القبيح و رده
نحو العزاء عن الصبا ايقانه
و بدا له ان الذي قد ناله
ما كان قدره له ديانه
حتي استقر ضميره و كأنما
هنك العلائق عامل و سنانه
يا قلب لا يذهب بحملك باخل
بالنيل باذل تافه منانه
يعد القضاء و ليس ينجز موعدا
و يكون قبل قضائه ليانه
خذل الشوي حسن القوام مخصر
عذب لماه طيب أردانه
و اقنع بما قسم الاله فأمره
ما لا يزال عن الفتي اتيانه
و البؤس فان لا يدوم كما مضي
عصر النعيم و زال عنك اوانه [1] .
«دلم به شور افتاد و غمهايش بازگشت و از هر سو، اطرافش متراكم شد و پس از آن كه زخم غمهاي دل رو به بهبود نهاد، پرتوهاي اميد، شب هنگام درخشيدن گرفت
آن درخشش چون حاشيه ي عباد بود و در مقابلش گرفتاريها، سخت و ريشه دار بود
نزديك شد تا ببيند كه اين درخشش از كجاست اما نتوانست ببيند و زندانبانها او را باز گرداندند
پس اين آتش زواياي قلب او را در خود گرفت و آب است كه از پلكهاي چشمش فرو مي ريزد
آنگاه از كار زشتش به خدا پناه برد، و مقام يقين و ايمانش او را از حالت نگراني به استقامت گرداند
و براي او معلوم شد كه آنچه بر سر او آمده همان است كه خداوند مقرر فرموده بود
تا اين كه دلش آرام گرفت و گويا عقده ها را سنان و سر نيزه اي از هم شكافت
[ صفحه 417]
اي قلب! حلم و صبر تو را مانع وصول به هدف در برابر چيزي بي ارزش و منتي از بين نبرد
و وعده دهد كه كار را انجام مي دهم در حالي كه به هيچ وعده اي وفا نكند و پيش از وفا، خلاف كند
(با ظاهري فريبنده) قامت زيبا، كمر باريك، زبان شيرين و اصل و نسب نيكو،
خوار گرداند بدان چه خداوند روزي تو كرده است قانع باش كه فرمان الهي همواره بر سر جوانمرد درآيد.
اين سختي از بين مي رود و دوام ندارد همان طوري كه دوران نعمت و روزگار آن سپري شد.»
همان طوري كه اين اشعار غمها و گرفتاريهاي محمد بن صالح را تجسم بخشيده، همچنين تصويري است از ايمان عميق او به خدا و تسليم در برابر قضاي الهي و اميدواري به او در تمام گرفتاريها... و اين سيد بزرگوار، يادگارهاي ارزشمندي از خود بر جاي گذاشته كه نويسندگان شرح حال وي آورده اند.
پاورقي
[1] مقاتل الطالبيين: ص 602 - 601.