ابراهيم بن مدبر
متوكل مريض شد و بعدها بهبود يافت، مردم مي آمدند و بهبودي و تندرستي او را تبريك مي گفتند، از جمله ابراهيم بن مدبر، شاعر وارد شد و قصيده ي خود را خواند كه اشعار زير از آن جمله است:
اليوم عاد الدين غـ
ـض العود ذورق نضير
يا رحمة الله للعالم
ين و يا ضياء المستنير
يا حجة الله التي
ظهرت له بهدي و نور
[ صفحه 449]
«امروز دوباره دين ]![ شادابي و لطافت و سربلندي خود را بازيافت
اي رحمت خدا بر جهانيان! و اي پرتوي كه از نور تو بهره مند مي گردند
اي حجت خدا كه بيانگر هدايت و نور خدا هستي!»
متوكل از شنيدن اين اشعار شادمان شد و دستور داد تا به ابراهيم پنجاه هزار درهم دادند و به وزيرش عبدالله بن يحيي سفارش كرد كه او را به كار مهمي بگمارد تا بهره مند گردد.