وصول ماليات
از جمله مسائلي كه به بحث و گفتگوي حيات اقتصادي مربوط مي شود وصول ماليات است، حكومت عباسي مسووليت اين كار را به گروهي از سنگدلان و افراد خشن، واگذارده بود و آنها مالياتهاي مستقيم و غير مستقيم را كه اسلام تعيين نكرده بود با قساوت و شدت وصول مي كردند، ابن معتز در اشعار خود، اين مطلب را به تصوير كشيده است و مي گويد:
فكم و كم من رجل نبيل
ذي هيبة و مركب جليل
رأتته يحتل بالأعوان
الي الحبوس والي الديوان
و جعلوا في يده حبالا
من قنب يقطع الأوصالا
و علقوه في عري الجدار
كأنه برادة في الدار
و صفقوا قفاه صفق الطبل
نصبا بعين شامت دخل
وصب سبحان عليه الزيتا
فصار بعد بزة كميتا
«چه بسيار و بسيار افراد شريف، با شخصيت و صاحب مركب ارزشمندي را ديديم كه به وسيله ي مأموران خليفه به سمت زندانها و ديوان حكومت برده مي شدند
و در دستشان بندهايي از كتان بود كه بندهاي دست را مي بريد.
او را با ريسمانهايي به ديوار مي آويختند، گويي كه جزيي - از مصالح ساختماني - منزل است!
و از پشت سر او را مي زدند مثل اين كه طبل را مي زنند در مقابل چشم بدخواه نادان
و شگفتا كه روغن زيتون روي او مي ريختند و پس از كندن لباس همچون مرده اي بود.»
[ صفحه 456]
اين اشعار، ميزان ظلم و ستمي را كه مردم در آن روزگاران سياه ديده بودند مجسم كرده است، زيرا كه يك زنداني با بدترين انواع شكنجه و عذاب مواجه بود.
ابن معتز، در ادامه ي توصيف اين حالات وحشتناك مي گويد:
حتي اذا مل الحياة و ضجر
و قال: ليت المال جمعا في سقر
اعطاهم ما طلبوا فأطلقا
يستعمل المشي و يمشي العنقا
«تا آن جا كه زندگي ناراحت كننده و ملال آور مي شد و مي گفت: كاش تمام ثروتم در آتش دوزخ مي سوخت!
(سرانجام) آنچه را كه آنها مي خواستند مي داد تا آزاد مي شد، راه مي افتاد و به سرعت فرار مي كرد»
ابن معتز، در اين اشعار آنچه را از كتك، مشت و سيلي كه يك زنداني مي خورد آورده و مي گويد:
و أسرفوا في لكمه و دفعه
و انطلقت اكفهم في صفعه
و لم يزل في اضيق الحبوس
حتي رمي اليهم بالكيس [1] .
«در مشت زدن و هل دادن او كوتاهي نمي كردند و دستشان در سيلي زدن باز بود
و همواره در سياهچالهاي زندان مي ماندند تا آن جا كه (بعضي را) به داخل كيسه ها مي انداختند.»
پاورقي
[1] ديوان ابن معتز: ص 481.