بازگشت

هرزگي و بي بند باري


هرزگي و افسار گسيختگي در بيشتر روزگاران عباسي فراگير و علني و همگاني بود و منحصر به سلاطين عباسي هم نبود، بلكه ديگران نيز مبتلا بودند.

اكنون به اشعار ابوعلي بصير گوش فرا مي دهيم كه به زيارت بيت الله الحرام رفته بود و پس از اداي فريضه ي حج دوباره به هرزگي و بي بند و باري پرداخته و مي گويد:



اتينا بعدكم مك

ة حجاجا و زوارا



و مسحنا من الكعب

ة اركانا و استارا



[ صفحه 479]



و جئنا القبر قبر المص

طفي احمد زوارا



و قال الناس هل أحد

ث هذا لك اقصارا



و هل أحسنت للتوبة

من قلبك اضمارا



فلما شارف الحير

ة حادي ابلي حارا



و قد كان يغور النج

م للاصباح أو غارا



فقلت: احطط بها رحلي

و لا تعبأ بمن سارا



فجددنا عهودا اسل

فت و آثارا



و قضينا لبانات

لنا كانت و اوطارا



و صاحبنا بها ديرا

و قسيسا و خمارا [1] .



«پس از شما ما هم براي اعمال حج و به عنوان زائر به مكه آمديم

و اركان و پرده هاي كعبه را دست كشيديم (و بوسيديم)

و به زيارت قبر پيامبر، احمد مصطفي (ص) آمديم

مردم گفتند: آيا گناهاني و كوتاهيهايي از تو سر زده است؟

آيا از صميم قلب، توبه ي صحيح به جا آوردي؟!

وقتي كه شترم، نزديك حيره رسيد، شتربان ناخودآگاه آواز خواني كرد

موقعي بود كه ستاره ي صبح در حال فرود آمدن و خفتن بود

به شتربان گفتم: بار بگذار و اعتنا مكن كه چه كسي خواهد رفت

دوباره همان پيمانها و كارهاي قبلي را تجديد كرديم

نيازهايمان را برآورديم و به خواسته هايمان رسيديم

و بدان وسيله همراه دير و رهبان و مي فروش گشتيم.»

بي بند و باري و گستاخي و سركشي اين شاعر را در برابر ارزشهاي اسلامي و آداب اجتماعي ملاحظه مي كنيد.

و اينك به شاعر هرز كار ديگري از شعراي آن زمان گوش فرا مي دهيم كه مي گويد:



[ صفحه 480]



سقيا لشهر الصوم من شهر

عندي له ما شاء من شكر



كم من عزيز فيه فزنا به

انهضه الليل من الوكر



و من امام كان لي وصله

الي كحيل العين بالسحر



لو كان يدري بالذي خلفه

اعجله ذاك عن الوتر



وخلة زارتك مشتاقة

في ليلة القدر علي قدر



فانصرف الناس بما أملوا

و بؤت بالاثام و الوزر [2] .



«آفرين بر ماه رمضان! هر چه بخواهد، من از آن ماه سپاسگزارم

چه بسيار محبوبي كه در آن ماه به دست آورديم، شبانه او را از آشيانه اش ربوديم

و چه رهبري كه رساندن او به وصل سياه چشمي در سحرگاهان بر عهده ي من بود

در حالي كه اگر او مي دانست، چه كسي پشت سر اوست، هر آينه به تنهايي به سمت او مي شتافت

و چه بسيار دوستي كه تو را مشتاقانه در شب قدر، بر اساس تقدير، ديدار كند

و مردم به آرزوهايي كه داشتند مراجعه كردند، اما من به گناهان و ارتكاب گناه رو آوردم.»

به راستي راه و رفتار توده ي مردم سراسر كشور در آن زمان، حركت به سمت خوشگذراني و هرزگي بود و فرو رفتن پادشاهان بني عباس بركامجويي و تبهكاري و هرزگي باعث تشويق ايشان بر اين كارها مي شد و هيچ اثري از حيات معنوي در كاخها و راه و رفتارشان به چشم نمي خورد...

در اين جا سخن را درباره ي عصر امام عليه السلام به پايان مي بريم.



[ صفحه 483]




پاورقي

[1] الشعراء و الكتاب في العراق: ص 203 به نقل از البصائر و الذخائر.

[2] ديوان معاني: 234.