بازگشت

صوفيه


از ديگر انديشه هاي منحرفي كه با رخنه در جامعه اسلامي، سبب بدنامي شيعه و تشويش افكار عمومي جامعه مسلمانان شده بود، «تصوف» بود. پيروان اين مكتب، با نماياندن چهره اي زاهد، عارف، خدا پرست، بي ميل به دنيا و پاك و منزه از پستي ها و آلايش هاي دنيايي، مردم را گمراه مي كردند. آنها نيز چون غلات از همگي اين عنوان ها در راستاي اهداف سود جويانه خود در زمينه هاي گوناگون بهره مند مي شدند. آنها در اماكن مقدسي چون مسجد پيامبر صلي اللّه عليه و آله و سلّم گرد هم مي آمدند و به تلقين اذكار و اوراد با حالتي خاص مي پرداختند، به گونه اي كه مردم با ديدن حالت آنها مي پنداشتند با پرهيزكارترين افراد رو به رو هستند و تحت تأثير رفتارهاي عوام فريبانه آنان قرار مي گرفتند. امام هادي عليه السلام نيز با واكنش هايي سريع و به هنگام، اين توطئه عقيدتي را كشف و خنثي ساخت. نگاشته اند روزي آن حضرت با گروهي از ياران صميمي خود در مسجد مقدس پيامبر اكرم صلي اللّه عليه و آله و سلّم نشسته بودند. گروهي از صوفيه وارد مسجد النبي صلي اللّه عليه و آله و سلّم شده و گوشه اي از مسجد را برگزيده، دور هم حلقه مي زنند و با حالتي ويژه، مشغول تهليل مي شوند. امام با ديدن اعمال فريب كارانه آنها، به ياران خود فرمود:

«به اين جماعت حيله گر و دو رو توجهي نكنيد. اينان هم نشينان شياطين و ويران كنندگان پايه هاي استوار دينند. براي رسيدن به اهداف تن پرورانه و رفاه طلبانه خود، چهره اي زاهدانه از خود نشان مي دهند و براي به دام انداختن مردم ساده دل، شب زنده داري مي كنند. به راستي كه اينان مدتي را به گرسنگي سر مي كنند تا براي زين كردن، استري بيابند. اينها لا اله الا اللّه نمي گويند، مگر اين كه مردم را گول بزنند و كم نمي خورند مگر اين كه بتوانند كاسه هاي بزرگ خود را پر سازند و دل هاي ابلهان را به سوي خود جذب كنند. با مردم از ديدگاه و سليقه خود درباره دوستي خدا سخن مي گويند و آنان را رفته رفته و نهاني، در چاه گمراهي [كه خود كنده اند] مي اندازند. همه اين وردهايشان، سماع و كف زدنشان و ذكرهايي كه مي خوانند، آوازه خواني است و جز ابلهان و نابخردان، كسي از آنان پيروي نمي كند و به سوي آنان گرايش نمي يابد. هر كس به ديدار آنها برود، چه در زمان زندگاني او و چه پس از مرگ او، گويي به زيارت شيطان و همه بت پرستان رفته است و هر كس هم به آنان كمك كند، مانند اين است كه به پليداني چون يزيد و معاويه و ابوسفيان ياري رسانده است».

وقتي سخنان امام به اينجا رسيد، يكي از حاضران با انگيزه اي كه امام از آن آگاهي داشت، پرسشي مطرح كرد كه سبب ناراحتي ايشان شد. او پرسيد: «آيا اين گفته ها در حالي است كه آنان به حقوق شما اقرار داشته باشند؟»

امام با تندي به او نگريست و فرمود:

«دست بردار از اين پرسش! بدان كه هر كس به حقوق ما اعتراف داشته باشد، هرگز اين چنين مشمول نفرين و طعن و لعن ما نمي شود. ]آنان كه اين اعمال را انجام مي دهند و به حقوق ما نيز اعتراف دارند ]پست ترين طايفه صوفيانند؛ چرا كه تمامي صوفيان با ما مخالفند و راهشان نيز از ما جداست. آنها يهوديان و نصرانيان امت اسلامند. همين ها هستند كه سعي در خاموش كردن نور الهي دارند، ولي خداوند نورش را بر همگان به طور كامل خواهد تاباند هر چند كه كافران ناخشنود باشند.» [1] .


پاورقي

[1] شيخ عباس قمي، سفينة البحار، ج 2، ص 58.