بازگشت

عبدالعظيم حسني و عرضه عقايد


از هوشمندي هاي حضرت عبدالعظيم حسني، اين بود كه در آن شرايط كه به لحاظ خفقان سياسي، امكان ارتباط با ائمه و سيراب شدن از زلال معارفشان دشوار، و بازار عقايد و نحله ها و گرايش ها و تفسير و تأويل هاي مختلف از قرآن و دين و اعتقادات نيز گرم بود، در فرصتي مناسب كه به محضر امام هادي(ع) رسيد، عقايد خود را بر آن حضرت عرضه داشت و از آن حضرت بر درستي معتقداتش تاييديه گرفت. اين براي همه درس بزرگ است تا معارف دين را از بستر هاي مناسب و كانال هاي مطمئن و اشخاص مورد اطمينان و سالم فرا بگيرند، تا هم به بيراهه و ضلالت نيفتند، هم در افكار و عقايد شان حجت داشته باشند.

عبدالعظيم حسني در آن ديدار، از محضر امام اجازه خواست كه عقايد خود را بيان كند، تا اگر جايي به خطا مي رود، امام تصحيح كند. با اينكه حضرت عبدالعظيم، خود از بزرگان شيعه و راويان و عالمان اهل بيت بود، امّا با اين عمل درسي به ما داد كه هر كس در هر رتبه و موقعيتي باشد، نبايد مغرور گردد و پيوسته بايد خود را با ميزان، موزون كند و تابع حجت باشد.

عبدالعظيم شروع كرد به برشمردن اعتقاداتش در مورد يكتايي خدا، بي مثل و مانندي پروردگار، حدّ فاصله بين تعطيل و تشبيه، جسم و جوهر و عرض نبودن خدا، رسالت و نبوت حضرت محمد(ص)، خاتميت او، امامت اميرالمؤمنين و امامان ديگر تا امام هادي. آن گاه امام هادي در تكميل اظهارات او فرمود: پس از من فرزندم حسن، و پس از وي امام مهدي كه مردم خودش را نمي بينند و بردن نام او روا نيست، روزي ظهور مي كند و جهاني را پر از عدل و داد مي كند....

سپس عبدالعظيم ادامه داد كه: به حق بودن معراج، سؤال در قبر، بهشت و جهنم، صراط و ميزان و حتميت قيامت و حضر معتقدم. پس از ولايت، نماز و روزه و زكات و حج و جهاد و امر به معروف و نهي از منكر را به عنوان واجبات الهي مي دانم و قبول دارم....

آن گاه امام، پس از شنيدن يكايك اين عقايد، فرمود:

«يا اباالقاسم! هذا والله دينُ اللهِ الذّي ارتضاهُ لِعبادِهِ، فَاثبُت عليه، ثَبَّتكَ الله بِالقول ِ الثّابتِ في الحَياةِ الدّنيا وَ في الاخرة [1] ؛ اي اباالقاسم! به خدا سوگند، اين همان دين و آييني است كه خداوند براي بندگانش پسنديده است. پس بر همين عقايد ثابت و استوار بمان. خداوند تو را در زندگي دنيا و آخرت، ثابت قدم و استوار بدارد».

اين كه ائمه معصومين محور و مدار و مرجع و معيار دين راستين و جلوه روشن حق اند، به تعابير مختلف بيان شده است. امام هادي(ع) در سخني فرموده است: «نحن الكلماتُ الّتيلا تَنفَذُ [2] ؛ ماييم آن كه كلمات پايان ناپذير الهي»، و امام عسكري(ع) نيز فرموده است:

«نَحن كهفٌ لِمَن اِلتَجاءِ إلينا و نورٌ لَمِن اِستضاءَ بنا و عِصمَةٌ لَمِن اِعتَصَم بنا... [3] ؛ هركس به ما پناه آورد، ما براي او پناهيم، هر كس در پي فروغ گرفتن از ما باشد، ما براي او نور و روشنايي هستيم، هر كس به سبب ما در پي مصونيت و معصوميت از خطا و بيراهه باشد، ما براي او عصمت و نگه دارنده ايم».


پاورقي

[1] كمال الدين، ص379؛ وسائل الشيعه، ج1، ص12.

[2] اختصاص شيخ مفيد، ص94.

[3] مناقب ابن شهر آشوب، ج4، ص435.