بازگشت

روش قصه و داستان گويي


تاريخ و سرگذشت گذشتگان و امت هاي سابق و به ويژه انبياي الهي، در واقع طريقه زندگي و روش صحيح آن را بيان مي كند. امام هادي (ع) با نقل داستان ها و سرگذشت امت ها و پيامبران الهي مي كوشيد تا به انسان ها بفهماند كه چه كاري درست و چه رفتاري ناپسند است و توجه دهد كه كدام يك از امت هاي پيشين، راه حق و درستي را به نيك بختي طي كردند و كدام يك در اثر گناه و سرپيچي از دستورهاي فرستادگان الهي، دچار عذاب و عقوبت الهي شدند و اين روش خود وسيله عبرت و آگاهي انسان است. داستان و قصّه اثر تربيتي عجيبي روي كودكان و افراد مي گذارد و روح انسان به گونه اي است كه به خوبي داستان را مي پسندد و از آن تأثير مي پذيرد. امام هادي (ع) مانند قرآن كريم از اين شيوه تربيتي استفاده فراوان مي كرد. عبدالعظيم بن عبدالله حسني از امام هادي (ع) نقل مي كند كه حضرت فرمود:

«اِنما اتخَذَ الله عَزََّوَجَلَ اِبراهيمَ خليلاً لِكَثرةِ صلاته علي محمد وَ اَهلَ بيته(ع)...؛ [1] همانا خداوند سبحان، ابراهيم (ع) را خليل خود گرفت؛ زيرا بر محمد و آل او بسيار صلوات مي فرستاد.»

و يا در روايت ديگر چنين آمده است كه:

«عن أيوب نوح قال قال لي ابوالحسن العسكري(ع) وَ انا واقِفٌ بَينَ يَديهِ بالمدينه ابتداءً مِن غير مسألَة: يا اَيوبُ، انّهَ ما نَبّأَ الله مِنْ نَبيّ الاّ بَعدِ اَنْ يَاخُذَ عليه ثلاث خِصالِ: شَهادةُ اَنْ لا اله الاّ اللهُ وَ خلعُ الأندادِ مِن دُونِ اللهِ و اَنَّ لله اَلمشيئةَ يُقدِّمُ مايشاءُ وَ يُؤخِّرَ مايشاءُ اما انّه اذا جَرَيَ الاختلافُ بَينهم لَمْ يَزَلَ الاختلافُ بينهم إلي أن يَقوُمَ صاحبُ هذا الامر...؛ [2] ايوب بن نوح مي گويد: در مدينه در محضر امام هادي(ع) ايستاده بودم. او ابتدا بدون هيچ پرسشي از جانب من فرمود: اي ايوب! خدا هيچ پيامبري را پيامبر نگرداند، مگر آنكه از او بر سه ويژگي پيمان گرفت: گواهي دادن بر اينكه هيچ معبود بحقّي جز خدا نيست، و نفي شريك و همانند كه جز خداست، و اينكه مشيّت از آن خداست، هر چه بخواهد، پيش مي اندازد يا مؤخر مي كند. آگاه باش! چون دودستگي ميان اين مردم افتاد، ديگر اين (اختلاف) پيوسته وجود دارد تا صاحب اين امر (حضرت مهدي عج) ظهور كند».

امام هادي(ع) براي متذكّر ساختن افراد، داستان نجواي حضرت موسي(ع) را با خدا بيان مي فرمايد:«چون خداي سبحان با موسي بن عمران سخن گفت، موسي(ع) پرسيد: خدايا! پاداش كسي كه بر رسالت پيامبري و كليم بودن من گواهي دهد، چيست؟ خدا فرمود: اي موسي! فرشتگان من نزدش آيند و به بهشت بشارت دهند. موسي گفت: خدايا! پاداش كسي كه در پيشگاهت به نماز ايستد چيست؟ فرمود: اي موسي! من در ركوع و سجود و قيام و قعودش بر فرشتگان مباهات كنم و هر كه را بر فرشتگان مباهات كنم، كيفر نمي دهم.

موسي گفت: خدايا! پاداش كسي كه براي رضاي تو بينوايي را خوراك دهد، چيست؟ فرمود: اي موسي! روز قيامت كه همه حاضرند، فرمان دهم او را آزاد شده آتش قرار دهند. موسي گفت: خدايا! پاداش كسي كه صله رحم كند، چيست؟ فرمود: اي موسي! اجلش را عقب مي افكنم و جان دادنش را آسان كنم و فرشتگان بهشت ندايش كنند: به سوي ما بيا و از هر دري خواهي وارد شو. موسي گفت: خدايا! پاداش كسي كه مردم را آزار ندهد و به آنان خير رساند، چيست؟ فرمود: اي موسي! روز قيامت، سايه عرش خود را بر او مي افكنم و در پناه خود قرارش مي دهم. موسي گفت: خدايا! پاداش كسي كه در راه تو بر آزار مردم صبر كند، چيست؟ فرمود: اي موسي! از هول و هراس قيامت، نجاتش مي دهم....». [3] .


پاورقي

[1] علل الشرائع، ج 34، ح 3؛ بحارالانوار، ج 12، ص4،ح 9.

[2] بحارالانوار، ج 4، ص 118، ح 51.

[3] همان، ج 96، ص 383، ح 46.