بازگشت

اوضاع داخلي دولت عباسي


دوران امام هادي (عليه السلام)، فاصله ي انتقال ميان دو عصر متفاوت از دوران حكومت عباسيان به حساب مي آيد. در اين دوران، پديده هاي بسياري به چشم مي خورد كه پيش تر در زمامداري عباسيان ديده نشده بود. هيمنه و شكوهي كه دستگاه حكومتي در دوره هاي پيش و خلفاي پيشين داشت، از دست رفت و قدرت، به گويي سرگردان در دست اين و آن بدل شده بود. مديريت ضعيف خلفاي اين دوره سبب شده بود تا برخي از استانداران كه از نژادهاي غير عرب بودند، به گونه اي مستقل حكم راني كنند. اين تفاوت در دوران معتصم با نفوذ عناصر ترك، در دستگاه حاكميت بيشتر شد. فرمانروايي مناطق گسترده اي به «اشناس» و «ايناخ ترك» وانهاده شد. تركان، بسيار جنگ طلب و خونريز بودند كه براي دست يابي به قدرت، از هيچ تلاشي فروگذار نمي كردند. پايتخت عباسيان در اين دوره از بغداد به سامرا و به مقري براي عصبيت جديد تركي، بدل گشت. شايد علت اينكه خلفاي اين دوران به عناصر عرب تكيه نكردند، سلب اعتماد از حمايت آنان و نيز ناآراميهايي بود كه در دوران خلفاي پيشين به بار آورده بودند و شايد علاقه ي خويشاوندي كه بين معتصم و فاميل مادري او بود، وي را به اين تصميم وا داشت.

از اين گذشته، تركها از توان نظامي بالايي برخوردار بودند و ويژگيهاي جسماني و رفتاري كه در جنگها از آنان ديده مي شد، اين موضوع را تقويت مي كرد.

خلفاي جديد، اين عصبيت رو به رشد را به خدمت گرفتند تا بتوانند به اهداف خود دست يابند. قدرت يافتن تركان و سپس در دست گرفتن سامرا و محروم ماندن اعراب از فرماندهي و فرمانداري، سبب خشم عربها شد. در نتيجه، شورشهاي مختلفي بر ضد تركان درگرفت كه از آن قبيل مي توان به توطئه ي «عباس بن مأمون» و «عجيف بن عنبه» اشاره كرد.

اگر چه قيام آنها به شدت سركوب شد و تمامي اموالشان ضبط گرديد و نامشان نيز از ديوان عطايا حذف شد، ولي موج نارضايتي در اعراب و شاهزادگان عرب باقي ماند و در دراز مدت خسارتهاي جبران ناپذيري را براي عباسيان بر جاي گذاشت و رفته رفته سبب تضعيف شديد آنان گرديد؛ چه بسا تشكيل حكومتهاي مستقل در گوشه و كنار از همين موضوع ريشه مي گرفت.

اين سياست، مشكلات ديگري را نيز همراه داشت كه موجب تضعيف عباسيان مي شد، و آن، خطر اقتدار بيش از حد تركان و خلق و خوي بدوي آنان بود. برخي از آنان با به دست آوردن اقتدار بيش از حد در دولت، كم كم به فكر جدايي طلبي و استقلال مي افتادند.

آنان با سوء استفاده از قدرت و نفوذ خود در دربار، بر ضد خلفا دست به شورش گسترده اي زدند و فرماندهان و فرمانروايان سرزمينهاي ديگر را هم به شورش واداشتند كه شورش «افشين ترك»، از فرماندهان بلند پايه عباسيان، از اين دست است. [1] .

از سوي ديگر، جنگ با روميان [2] به عنوان عامل خارجي، ضعف عباسيان را بيشتر مي كرد. تركان حتي در عزل و نصب خلفا نيز دخالت مي كردند و در توطئه قتل برخي از آنان نيز شركت مي جستند. اعمال فشار تركان بر خلفا به قدري بود كه تنها مشغوليت ذهني شان را خلاصي از سيطره ي تركان تشكيل مي داد. تركان توقعات خود را بالا برده بودند و به ناآراميها دامن مي زدند و به خواسته هاي مالي خود مي افزودند. در اين دوران، معتز، بسيار ضعيف جلوه كرد و با اظهار ناتواني در برابر آنان سبب شد تركان جري شوند و با خلع او از خلافت، برادرش، مؤيد را به خلافت برسانند. البته معتز، برادرش را مجبور كرد كه خود را بر كنار سازد و سپس او را كشت. آنگاه برخي از رهبران ترك، مانند «وصيف» و «بُغا» را سركوب كرد، به اين اعتبار كه آن دو، مسئول اين جنگ خانگي ميان او و پسر عمويش، مستعين بودند. [3] مستعين با به قدرت رسيدن معتز، به بصره تبعيد شد، ولي تركان كه از زنده بودن او و احتمال شورش وي مي ترسيدند، او را كشتند. روشن است كه اين دولت بي سروسامان (با شرحي كه گذشت)، تهي از هرگونه هيبت و وقار بود و جز كشمكش، آشوب و خواري در اين دولت به چشم نمي خورد.

در اين ميان، اين مردم پا برهنه و نيازمند بودند كه در آتش اين انتقال قدرتها مي سوختند؛ چرا كه حكمران جامعه ي اسلامي به سان مرغي دست آموز، گفته هاي دولتمردان حريص خود را اجرا مي كرد. [4] .


پاورقي

[1] همان، 500، مروج الذهب، ج2، ص475.

[2] همان.

[3] تاريخ اليعقوبي، ج2، ص 536.

[4] مروج الذهب، ج2، ص 577.