بازگشت

برخورد با غلاة (تندروها)


در عصر امام هادي عليه السلام عده اي از «غلاة » در مورد معصومين عليهم السلام افراط مي كردند و آن بزرگواران را تا حد مقام خداوندي بالا مي بردند و گروهي را با اين افكار باطل به گمراهي كشانيده بودند. پيشواي دهم با گفتار حكيمانه، رفتار مدبرانه و نامه هاي روشنگرانه ي خود مرز افراط و تفريط را مشخص مي نمود. آن حضرت دوستداران واقعي اهل بيت عليهم السلام را از انحراف و تمايل به سوي انديشه هاي نادرست و آراء باطل بر حذر مي داشت. افرادي مانند: علي بن حسكه قمي، قاسم يقطيني، حسن بن محمد باباي قمي، محمد بن نصير و فارس بن حاتم قزويني و... از جمله ي اين كج انديشان منحرف بودند. امام هادي عليه السلام با شيوه هاي مختلف با اين افراد برخورد مي نمود:

الف) گفتارها و نامه ها: در مورد عقايد باطل و انحرافي اين گروه يكي از ياران امام هادي عليه السلام به آن حضرت نامه نوشته و اعتقادات علي بن حسكه را شرح داد خلاصه ي نامه چنين است: «فدايت گردم اي آقا و سرور من! علي بن حسكه معتقد است تو ولي او و همان خداي قديم هستي، و خود را پيامبري مي داند كه از جانب شما مأموريت يافته مردم را به سوي شما دعوت كند.» آن حضرت پاسخ مي دهد: «ابن حسكه دروغ گفته است. من او را در شمار دوستان خود نمي دانم... به خدا سوگند، خداوند محمد صلي الله عليه وآله و پيامبران پيش از او را جز به آيين يكتاپرستي و نماز و زكات و حج و ولايت نفرستاده است. محمد صلي الله عليه وآله تنها به خداي يكتاي بي شريك دعوت كرده است و ما جانشينان او نيز، بندگان خداييم و به او شرك نمي ورزيم. در صورت اطاعت از خدا مورد رحمت او قرار گرفته و چنانچه از فرمانش سرپيچي كنيم، عقوبت و عذاب خواهيم شد. ما حجتي بر خداوند نداريم و خداوند بر ما و تمام مخلوقاتش حجت دارد. من از كسي كه اين سخنان را به زبان آورده بيزاري جسته، به خدا پناه مي برم - خدا آنان را لعنت كند - شما نيز از آنان دوري كنيد و آنان را در تنگنا قرار داده و تكذيبشان كنيد. و اگر به يكي از اين افراد دسترسي پيدا كرديد سرش را با سنگ بشكنيد.» [1] .

ب) اقدامات عملي: فارس بن حاتم بن ماهويه قزويني در ابتدا از ياران نزديك امام هادي عليه السلام و نماينده ي آن حضرت بود. اما بعدها از خط دين و امامت خارج شده و با اظهار عقايد كفرآميز مردم را به سوي انحراف از حق و بدعت در دين دعوت مي كرد. او كه در ميان مردم نماينده ي امام هادي عليه السلام شناخته شده بود، اموال و وجوهات شرعيه را از مردم گرفته و برخلاف مصالح دين و خواسته ي امام هادي عليه السلام در آن تصرف مي كرد. يكي از علل لغزش و سقوط وي دنياپرستي و علاقمندي به جاه و مال دنيوي بود كه او را از جاده مستقيم حقيقت و امامت دور كرده و به سوي باطل كشانيد. فارس بن حاتم در پيمودن راه باطل و ايجاد فتنه و تفرقه در ميان شيعيان آن چنان افراط نمود كه حكم ارتداد و كفر وي از طرف امام علي النقي عليه السلام صادر گرديد. متن حكم آن حضرت چنين بود: «هذا فارس - لعنه الله - يعمل من قبلي فتانا داعيا الي البدعة، و دمه هدر لكل من قتله، فمن هذا الذي يريحني منه يقتله و انا ضامن له علي الله الجنة؛ [2] فارس - كه خدا او را لعنت كند - خود را نماينده ي من مي داند در حالي كه او مردي آشوبگر و فتنه ساز است و مردم را به سوي بدعت مي خواند، قتل او واجب است و هر كس او را بكشد و مرا از شر او راحت نمايد، بهشت را برايش ضمانت مي كنم.» مدتي گذشت و چون كسي اقدام به قتل وي ننمود، حضرت هادي عليه السلام يكي از شيعيان شجاع، متدين و مورد اعتماد خويش را به نام جنيد مامور اجراي حكم نمود و او در فرصتي مناسب، دستور امام عليه السلام را به اجرا درآورد. [3] .


پاورقي

[1] همان، ج 25، ص 317؛ رجال كشي، ص 518.

[2] معجم رجال الحديث، ج 14، ص 259.

[3] همان، 260؛ بحارالانوار، ج 50، ص 205.