بازگشت

ارسال سهم امام


در آن دوران كه شيعيان در تنگناي اقتصادي بودند، از سوي مردم قم كمك هاي فراواني براي امام هادي (ع) ارسال مي شد. محمد بن داود قمي و محمد طلحي مي گويند:

«اموالي مانند خمس و نذورات و هدايا و جواهرات را از قم و اطراف آن براي امام هادي (ع) به سوي سامرا مي برديم كه در راه پيك امام رسيد و به ما خبر داد كه بازگرديم؛ زيرا موقعيت براي محل و تحويل آن اموال مناسب نيست.

ما بازگشتيم و آن چه از اموال نزدمان بود حفظ كرديم، تا آن كه پس از مدتي امام (ع) دستور داد آن اموال را برشتراني كه آن حضرت فرستاده بود، بار كرده، آن ها را بدون ساربان راهي سامرا كنيم. ما اموال را طبق دستور آن حضرت فرستاديم. بعد از مدتي كه توفيق زيارت آن حضرت حاصل شد و خدمتش شرفياب شديم، امام فرمودند: به اموال بنگريد تمام آن اموال موجود است. به مجموعه اموال نگريستيم، تمام اموال موجود بود» . [1] .

با وجود آن كه امام زير نظر بود و رفت و آمدها به شدت بررسي مي شد، كاروان قمي ها پيوسته از قم به سوي سامرا در حركت بود و امان را از طاغوت سامرا (متوكل) گرفته بود.

در روايت آمده است: «قال لي الفتح بن خاقان: قد ذكرالرّجل (يعني المتوكل) خَبر مالٍ يَجئي مِنْ قم، و قد امرني اَن ارصده لاخبره له...» . [2] .

در همان ايام بيم و وحشت، قمي ها پروانه وجود امام هادي (ع) بودند. كاروان هايي از سوي اين مردم با اموال به جانب سامرا حركت مي كرد تا به فيض حضور امام و كيمياي نظر آن بزرگوار نايل شوند. مأموران متوكل به دستور او در كمين اين كاروان ها مي نشستند تا آن اموال را مصادره كرده، نزد متوكل ببرند.

وحشت متوكل از شيعيان قم به گونه اي بود كه گاه به تصوّر اين كه از قم براي امام اسلحه و پول فرستاده شده است، دستور مي داد تا شبانگاه به خانه امام هادي (ع) يورش برند. «ابن جوزي» به نقل از مسعودي چنين مي نگارد: «قال نمي إلي المتوكل بعليّ بن محمد انّ في منزله كتباً و سلاحاً مِن شيعته من اهل قم، و أنّه عازم علي الوثوب بالدولة، فبعث إليها جماعةً من الأتراك فهاجموا داره ليلاً، فلم يجدوا فيها شيئاً... » .

[3] .

يكي از اتهامات متوكل به امام هادي (ع)، اين بود كه مردم قم، ياوران و دوستداران آن حضرت اند و از همان آغاز امامت آن امام همام، پيشوايي آن حضرت را ارج نهاده، تقديس و ترويج كردند. احمد بن محمد بن عيسي كه از مشايخ و رئيس حوزه حديثي قم در اين دوران بود، اين سخن امام جواد (ع) را كه فرمود: «اِنّي ماضٍ وَاْلاَمْرُ صائِرٌ اِلي اِبْني عَلي...» [4] ، بر جان و روح مردم شيعه قم جاري ساخت. از اين روي، همان گونه كه قميون، شيعه امام هادي (ع) بودند و به ساحتش عشق مي ورزيدند، آن حضرت نيز به مردم قم مهر مي ورزيد و براي آنان دعا مي كرد. عبدالعظيم حسني (ع) چنين نقل مي نمايد:

«سَمِعْتُ عَلِي بْنِ مُحَمّدٍ الْعَسْكَرِي (ع) يَقُولُ اَهْلُ قُمَّ وَ اَهْلُ آبَهْ مَغْفُورٌ لَهُمْ لِزِيارَتِهِمْ لِجَدّي عَلِي بْنِ مُوسيَ الرِّضا بِطُوسٍ» . [5] .

مشايخ و محدثان قم در چنين موقعيتي كه حركت فرهنگي مفوّضه و غلات شتاب گرفته بود، از نفوذ فرهنگ اين دو فرقه بيمناك بودند و در شهري مانند قم كه مردمش دلباخته اهل بيت (ع) بودند، نفوذ چنين عقايدي آسان بود. برخورد قمي ها در آن برهه از زمان، حاكي از يك جريان خاص بود و هرگز نمي تواند، معرف جايگاه انديشه امام شناسي قميون محسوب شود. در آن زمان، ديدگاه احمد بن حنبل برحوزه حديثي اهل سنّت حاكم شد. آنان اصول عقايد را با هر حديثي توجيه و تفسير كرده، نظريات نادرستي را در زمينه اعتقادات ابراز مي كردند. بدون شك، حوزه هاي معرفتي در هر زمان با يكديگر در تعامل اند. براي اينكه اين سيرت ناخوشايند نتواند در حوزه قم نفوذ كند، تنگ نظري ها در قبال محدّثان شتاب گرفت.


پاورقي

[1] بحارالانوار، ج 50، ص 185، ح 62.

[2] امالي طوسي، ج 1، ص 282؛ مناقب ابن شهرآشوب، ج 2، ص 451؛ مسند الامام الهادي ، ص 37.

[3] تذكرةالخواص، سبط ابن جوزي، ص 460؛ مروج الذهب، مسعودي، ج 4، ص 11 (در مروج الذهب، كلمه «شيعه» بدون نام قم آمده است)؛ وفيات الاعيان، ابن خلكان، ج 3، ص 272.

[4] كافي، ج1، ص323؛ مسند الامام الهادي، ص18.

[5] عيون اخبار الرضا، صدوق، ج 2، ص 260.