بازگشت

علي بن جعفر همينياوي (هماني)


[همينيا، يكي از روستاهاي اطراف بغداد بوده است.]

وي مردي ثقه و دانشمند بود و وكالت امام هادي و امام عسكري (ع) را بر عهده داشت و كردارش مورد پسند آن دو بزرگوار بود. «ابو جعفر عمري» مي گويد: ابوطاهر بن بلال [1] در سفر حج ديد علي بن جعفر پول هاي زيادي انفاق مي كند. پس از بازگشت در نامه اي موضوع را به امام عسكري (ع) گزارش كرد.

امام (ع) در پاسخ نوشت: «ما خودمان دستور پرداخت دويست هزار دينار را به او داديم؛ ولي او تنها نيمي از آن را پذيرفت. مردم حق ندارند در كارها و اموري كه ما اجازه ي اظهار نظر و دخالت در آنها را به آنان نداده ايم، دخالت كنند».

راوي مي گويد: «علي بن جعفر بر امام هادي (ع) وارد شد و آن حضرت دستور داد تا سي هزار دينار طلا به او بدهند». [2] .

نكاتي كه از اين روايت استفاده مي شود، اين است كه علي بن جعفر به نمايندگي از سوي امام هادي و امام عسكري (ع) پول هايي به افراد مي داد تا به مصارف مورد نظر آن دو بزرگوار برسانند.

پول هاي پرداختي، فقط براي تأمين نيازهاي فردي افراد نبود، بلكه به منظورهاي ديگري كه به اهداف امامت مربوط مي شد، پرداخت مي گرديد. اينكه امام، كارهاي علي بن جعفر را به خود نسبت مي دهد، مؤيد همين مطلب است.

ايام حج كه مسلمانان براي انجام فريضه ي حج به مكه مي آيند، بهترين فرصت براي اين گونه كارهاست؛ زيرا از يك سو، دسترسي به ياران امام و تبيين رسالتي كه برعهده ي آنان است و نيز انجام دادن مأموريتشان، در چنين ايامي آسان تر است و از سوي ديگر، دستگاه خلافت نسبت به آنان حساسيتي نشان نخواهد داد.

علي بن جعفر نزد پيشواي دهم (ع) از منزلت والايي برخوردار بود. بين او و فارس بن حاتم بر سر مسئله اي مشاجره درگرفت. ابراهيم بن محمد موضوع را به امام (ع) گزارش كرد و از آن حضرت خواست معين سازد كه وي از كدام يك از آن دو پيروي كند. امام (ع) در پاسخ نوشت: سزاوار نيست در مثل چنين موضوعي سؤال يا شك شود. خداوند به علي بن جعفر مرتبتي والا بخشيده و ما را بازداشته از اينكه او با فردي مثل فارس بن حاتم مقايسه شود، بنابراين در هنگام نياز، به علي بن جعفر رجوع كن و از فارس بن حاتم بيم كنيد و او را در هيچ يك از امور خود داخل مكنيد.... [3] .

آخرالامر درباره ي آن بزرگوار نزد متوكل سعايت كردند. آن نانجيب بعد از صدور دستور حبس او، اراده كشتن او را داشت. اين خبر به علي بن جعفر رسيد و از زندان براي حضرت هادي (ع) نوشت: سرورم! خدا را، خدا را به داد من برس! سوگند به خدا، نگرانم به شك بيفتم. حضرت وعده فرمود كه براي تو در شب جمعه دعا خواهم كرد، پس آن حضرت دعا فرمود. صبح آن روز متوكل تب كرد و تب او شدت يافت تا روز دوشنبه كه بانگ و شيون براي او بلند شد كه مي ميرد. پس دستور داد تا هر زنداني كه نام مي برند آزاد كنند، تا خود او به ياد علي بن جعفر افتاد. به عبيدالله گفت: چرا درباره ي او چيزي نگفتي؟ عبيدالله گفت: ديگر هرگز از او ياد نخواهم كرد.

متوكل گفت: هم اكنون او را آزاد كن و او را بخواه تا مرا حلال كند. پس آزادش كرد و به دستور امام هادي (ع) به مكه رفت و در آنجا ساكن شد و متوكل نيز از بيماري بهبود يافت. [4] .


پاورقي

[1] ابوطاهر، از عناصر نامطلوب دوران امام عسكري (ع) و امام زمان (ع) بود و به دروغ، ادعاي وكالت از سوي امام عسكري (ع) را داشت. اموالي از امام (ع) نزد وي بود كه از تحويل آنها به «محمد بن عثمان» نايب خاص امام زمان (عجل الله تعالي فرجه الشريف) خودداري كرد. از اين رو، شيعيان از وي بيزاري جستند و او را مورد لعن قرار دادند. (ر. ك: الغيبة، شيخ طوسي، ص245).

[2] ر. ك: معجم رجال الحديث، ج11، ص293؛ الغيبة، شيخ طوسي، ص212.

[3] رجال كشي، جزء 6، ص523، شماره 1005؛ اختيار معرفة الرجال، ج2، ص807، ح1005.

[4] تنقيح المقال، ج2، ص271؛ اختيار معرفة الرجال، ج2، ص865، ح1129.