بازگشت

امام و هدايت زندانبان


حاكمان بني عباس چاره اي نداشتند، جز اينكه از دوران كودكي، امام هادي را در حصار آهنين قرار دهند و راه نفوذ در دل ها را از ايشان بگيرند. بدين جهت، از عالم ترين دانشمندان شهر مدينه كمك گرفتند تا به بهانه تعليم و تربيت امام، او را در صريا زنداني كنند و مانع ارتباط مردم با او شوند، اما در اندك زماني امام هادي آن چنان بر او اثر گذاشت كه اين عالم مدني به نام عبدالله جنيدي، به عظمت او اعتراف كرد و در نهايت به امامت وي اعتقاد يافت.

مسعودي مي نويسد: پس از رحلت امام جواد(ع)، عمر بن فرج رخّجي پس از اداي مناسك حج به مدينه آمده، عده اي از اهل مدينه و مخالفان و دشمنان اهل بيت رسول خدا(ص) را جمع كرده، به آنها گفت: فردي كه اهل كمال و ادب و دانش قرآني او فراوان و عالم باشد، به من معرفي كنيد. ضمناً كسي باشد كه ولايت اهل بيت را نيز نداشته باشد، تا اين غلام را جهت تعليم به او بسپرم و به اين بهانه، تماس رافضه را با او قطع كنم.

آنان دانشمندي به نام عبدالله جنيدي را كه در فضل و دانش بر اهل مدينه برتري خاصي داشت، به او معرفي كردند.

عمر بن الفرج او را احضار و حقوقي را از طرف سلطان براي او تعيين كرد و نيز به او فهماند كه سلطان همانند او را براي چنين كاري انتخاب كرده است.

وي گويد: جنيدي پيوسته ملازم و همراه امام هادي(ع) در كاخي واقع در صريا بود و شب هنگام درب را به روي امام مي بست و كليد هاي آن را همراه خود مي برد؛ به گونه اي كه پيروان حضرت از شنيدن سخنان او محروم شده بودند.

محمد بن سعيد گويد: روز جمعه مرد جنيدي را ديدم. به او گفتم: آن غلام هاشمي كه تربيتش را به عهده گرفته اي، چه مي گويد؟

او نگاه تندي به من كرد و گفت: كودك مي گويي و شيخ هاشمي نمي گويي؟! تو را به خدا سوگند مي دهم، آيا داناتر از من در مدينه سراغ داري؟ گفتم: نه.

گفت: به خدا سوگند، گاه سخني به او مي گويم و به نظر خودم تلاش بسياري كرده ام، امّا به گونه اي به من پاسخ مي دهد كه از او استفاده مي كنم. مردم نيز گمان مي كنند كه من به او مي آموزم، در حالي كه به خدا سوگند، من از او بهره مي برم.

محمد بن سعيد گويد: سخن او را نشنيده گرفتم و در وقت ديگري او را ملاقات كردم و از حال آن حضرت پرسيدم و اظهار داشتم: حال آن جوان هاشمي چگونه است؟ در پاسخ به من گفت: از اين سخن بگذر. سوگند به خدا كه او بهترين فرد روي زمين است و او برترين كسي است كه پروردگار آفريده است. او گويد: پس از گذشت چند روز بار ديگر جنيدي را در حالي ملاقات كردم كه هدايت يافته و به امامت امام هادي(ع) اعتقاد پيدا كرده بود. [1] .

اگر در تمام زندگي امام هادي(ع) جز همين مورد اتفاق نيفتاده بود، همين واقعه به خوبي نقش هدايتگرانه امام همام را روشن مي كند.


پاورقي

[1] اثبات الوصيه، ص222.