بازگشت

فضايل امام علي النقي


شيخ طوسي از كافور، خادم امام هادي (عليه السلام) روايت كرده كه مي گفت: حضرت امام علي النقي (عليه السلام) فرمود: كافور! فلان سطل را در فلان محل بگذار كه موقع نماز، من با آن آب وضو بگيرم برو دنبال اين كار و انجامش بده و وقتي كه برگشتي سطل را در آن جا بگذار آماده باشد تا موقع نماز، من با آن وضو بگيرم. بعد آن حضرت رفت و در جايي بر روي حصيري خوابيد و من فراموش كردم كه آن سطل را پر از آب كنم و در آن مكان قرار دهم. آن شب، شب سردي بود. يك دفعه يادم افتاد كه آن حضرت، براي نماز برخاسته بود براي نماز و من آن سطل را پر از آب نكردم و در آن محل قرار ندادم. وقتي كه يادم



[ صفحه 25]



افتاد سريع از جاي خودم دور شدم كه مبادا حضرت مرا سرزنش كند و وقتي رفتم ناراحت شدم كه امام هادي (عليه السلام) چگونه مي خواهد در آن هواي سرد وضو بگيرد چون آب خيلي سرد بود. در اين فكر بودم كه يك دفعه امام هادي (عليه السلام) مرا صدا زد، البته با صداي خشمگين من گفتم: خدايا چه بهانه اي براي اين كار بياورم. بعد با ترس به خدمت آن حضرت رفتم. حضرت هادي (عليه السلام) به من فرمودند: «واي بر تو آيا تو نمي داني كه ما وضو مي گيريم مگر با آب سرد تو براي من آب را گرم كرده اي و داخل سطل ريخته اي؟ گفتم: به خدا سوگند كه من نه سطل را در آنجا گذاشتم و نه آب گرم داخل آن ريختم، امام فرمود: «الحمد ا... به خدا قسم ما هيچ وقت خدا را فراموش نخواهيم كرد.»

يكي ديگر از فضيلت هاي امام هادي (عليه السلام) را روايت كرده اند: به متوكل گفتند: هيچ كس اين كار را در مورد حضرت امام هادي (عليه السلام)، نمي كند كه تو با خود مي كني در مورد چون وقتي كه وارد منزل تو مي شود هر كس كه در خانه ي توست به امام هادي (عليه السلام) خدمت مي كند به حدي كه نمي گذارند پرده



[ صفحه 26]



را خودش بلند كند و در را باز كند و داخل منزل تو شود و مردم مي گويند كه اگر خليفه به امام هادي اعتقاد نداشت و او را قبول نداشت اين گونه رفتار نمي كرد. بگذار وقتي كه امام وارد شد خودش پرده را كنار بزند و در را باز كند و داخل شود همان طور كه ديگران وارد خانه ي تو مي شوند. متوكل فرمان داد: هنگامي كه امام هادي (عليه السلام) در حال وارد شدن بود كسي به پيشواز او نرود و به او كمك نكند. متوكل يك نويسنده ي تاريخ را به خانه ي خود دعوت كرد و به او گفت: هر چه امروز در اين خانه اتفاق مي افتد، تو بنويس. وقتي كه امام هادي (عليه السلام) وارد خانه ي متوكل شد پرده ي جلوي در، با، بادي كه مي وزيد كنار رفت و امام براي وارد شدن به خانه ي متوكل هيچ گونه ناراحتي و سختي احساس نكرد و هنگام خروج امام هادي (عليه السلام)، پرده با وزيدن همان باد به طور خلاف باز شد و امام هادي (عليه السلام) باز بدون سختي از آن خانه خارج شد. متوكل هنگامي كه اين صحنه ها را ديد به اطرافيانش دستور داد: از اين به بعد به همان رفتار گذشته عمل كنيد و به آن حضرت احترام بگذاريد.

امين الدين طبرسي از محمد بن حسن اشتر علوي روايت



[ صفحه 27]



كرده است كه گفت: من و پدرم نزديك خانه ي متوكل ايستاده بوديم من در آن زمان كودك بودم و جماعتي از آل جعفر، عباسيون و طالبيون در آنجا حضور داشتند. همه منتظر بوديم كه حضرت امام هادي (عليه السلام) وارد شود، بعضي از آن جماعت به بعضي ديگر مي گفتند: ما چرا براي اين پسر پياده شويم، او نه سنش از ما بيشتر و نه شرافتش بيشتر است. به خدا سوگند براي او پياده نخواهيم شد. ابو هاشم جعفري گفت: به خدا سوگند وقتي كه او را ببينيد پياده خواهيد شد؛ در حالي كه خوار و ذليل هستيد.

چند لحظه بعد امام هادي (عليه السلام) وارد شد. وقتي كه آن جماعت، نگاهشان به امام افتاد همگي از اسب هايشان پياده شدند و احترام گذاشتند، ابوهاشم جعفري به آن جماعت فرمود: آيا شما نگفتيد كه براي او؛ پياده نمي شويم پس چه شد، چرا پياده شديد؟ گفتند: به خدا سوگند كه نتوانستيم جلوي خود را بگيريم و بي اختيار پياده شديم.



[ صفحه 28]