بازگشت

كارنامه سياه هارون عباسي در تخريب بارگاه حسيني


هارون در اوائل حكومت خود روش نرم اتخاذ كرده بود و به ارحام خود بسيار خوش رفتاري مي كرد و با آل ابي طالب عاطفه نشان مي داد، ولي طولي نكشيد كه اين رويه را تغيير داد و سياست خشن غير انساني را از هر جهت ضد علوي اتخاذ نمود و موسي بن جعفر عليهماالسلام را به زندان كشيد و به سال 183 در زندان درگذشت.

به سال 186 از يحيي بن عبدالله بن حسن مثني امان نامه را الغا نمود و او را به زندان انداخت و جعفر بن يحيي را كشت و برامكه را برانداخت، ولي تا سال 187 كه هفده سال از خلافت او مي گذشت نسبت به قبر مطهر سيدالشهداء عليه السلام اسائه ادب نگرديد.

وي يك مرتبه متوجه شد كه حرم حسين عليه السلام قلوب عامه را به خود جلب نموده و يك تشكيلات منظم به وجود آمده و خدمتگزاران و مستحفظين با كمال عنايت و متانت و نظم صحيح كمر همت بسته از او نگاهداري مي كنند و طبقات مختلف رفت وآمد نموده و با چشم تعظيم و تقديس مي نگرند، بسيار ناراحت شد.

فوري ابن ابي داوود را - كه رياست خدمه را به عهده داشت - احضار نمود كه او را تنبيه كند. هنگامي كه حاضر شد رشيد در حالي كه عقده باطن و غيظ، گلوي او را مي فشرد گفت: كيست كه تو را در كربلا گذاشته است؟

گفت: مرا حسن بن راشد [1] براي خدمت قبر سيدالشهداء عليه السلام گماشته است.



[ صفحه 236]



هارون از شدت غضب گفت: اين بازي ها از حسن گمان نداشتم بشود او را حاضركنيد.

وقتي او را آوردند هارون با حالت خشم گفت: تو را چه وادار كرده اين مرد را در «حيره» - يعني كربلا - گذاشتي؟

حسن با كمال متانت چنين گفت: امير! خدا رحمت كند كسي را، كه او را در كربلا گذاشته است. يعني ام موسي [2] مرا امر كرده او را براي خدمت حرم حسين عليه السلام بگذارم و هر ماهي سي درهم به او بدهم.

هارون ساكت شد و جوابي نگفت و گفت: او را به جاي خود برگردانيد و مقرري او را باز دهيد. [3] .

هارون وقتي كه ديد ريشه اين كار به دست مادربزرگ خود اوست و سر نخ به دست اوست، آتش احساسات خود را براي مدت موقت خاموش كرد تا آن كه در سال 193هجري به موسي بن عيسي عباسي حاكم كوفه دستور داد كه قبر حسين عليه السلام را ويران كند و قبه و بناهاي موجود را از اساس بردارد و خانه هاي مجاور را خراب كند و درخت تنومند سدر را از ريشه بركند و در زمين آن زراعت نمايد و منظورش اين بود كه هر گونه اثر و يادگاري را از بين ببرد.

يحيي بن المغيرة الرازي مي گويد: در منزل جرير بن عبدالحميد نشسته بودم، مردي از اهل عراق وارد شد، جرير از وي اوضاع و اخبار عراق را پرسيد.

گفت: عراق را ترك كردم در حالي كه هارون قبر حسين عليه السلام را ويران كرد و درخت سدر را قطع نمود.

جرير دست هاي خود را به آسمان برداشت و گفت: الله اكبر! در اين قضيه حديثي از پيامبر اكرم صلي الله عليه و اله به ما رسيده كه حضرتش سه مرتبه فرموده است:

«لعن الله قاطع السدرة»

خدا قطع كننده سدر را لعنت كند.



[ صفحه 237]



ما هنوز معناي آن را نفهميده بوديم، حالا فهميديم كه با قطع سدر هر گونه نشانه از بين مي رود و مردم قبر را نمي شناسند. [4] .


پاورقي

[1] حسن بن راشد از اهل كوفه و از ياران و راويان امام صادق عليه السلام است. وي كسي است كه امام صادق عليه السلام در شخصيت او و برادرش حسين بن زراره دعا كرده است او از رجال برجسته شيعه بود.

تحفة الاحباب.

[2] مادر مهدي عباسي و مادربزرگ هارون الرشيد، دختر يزيد بن منصور است.

[3] تاريخ طبري: ج 10، ص 118 و تاريخ الرسل و الملوك: قسم 3، ص 752.

[4] امالي شيخ طوسي: ص 206. تظلم الزهراء عليهاالسلام: ص 218.