نقش ايرانيان در تحركات سياسي دوران امام هادي(ع)/ مظلوم پيروز در كلام رهبر انقلاب


در زمان امامت آن بزرگوار شش خليفه، يكي پس از ديگري، آمدند و به درك واصل شدند. آخرين نفر آنها، «معتز» بود كه حضرت را شهيد كرد و خودش هم به فاصله ي كوتاهي مُرد. اين خلفا غالباً با ذلت مردند؛ يكي به دست پسرش كشته شد، ديگري به دست برادرزاده اش و به همين ترتيب بني عباس تارومار شدند؛ به عكسِ شيعه. شيعه در دوران حضرت هادي و حضرت عسگري عليهماالسّلام و در آن شدت عمل روزبه روز وسعت پيدا كرد؛ قوي تر شد.

فروغي كه از خورشيد وجودش مي تابيد، روشن گر افكار و راهنماي مردم بيدار بود. ظلمت حاكم، آن حق مظلوم را به زندان افكند و در حصر نهاد، ولي آن نور زنداني، پيوسته روشنايي مي بخشيد و بر دل هاي محبان حكومت داشت؛ نه با سلاح، كه با فلاح؛ نه با قدرت نظامي، كه با فضيلت اخلاقي. سخن چينان از جاذبه معنوي و برتري علمي اش در آتش حسد مي سوختند و حاكمان، او را رقيب حكومت مي دانستند. او را از مدينه به سامرا بردند تا مدينه بي خورشيد بماند و پروانه ها، سرگردان و شيعه، پريشان، ولي خلفاي كوردل عباسي، كورتر از آن بودند كه فروغ جهان تاب او را درك كنند.


امام هادي (ع) پيشواي دهم شيعيان است. نام آن بزرگوار، علي و معروف ترين القابش، نقي و هادي است. آن معصوم را با كنيه «ابوالحسن» مي شناسند. البته در اصطلاح راويان شيعه، ايشان به «ابوالحسن ثالث» شهرت دارند؛ زيرا پيش از ايشان، كنيه امام هفتم و امام هشتم (ع) نيز «ابوالحسن» بود. پدر آن بزرگمرد، پيشواي نهم شيعيان، حضرت امام جواد (ع) و مادرش زني با فضيلت و باتقوا، به نام «سمانه» بود.

حضرت هادي (ع) در سال 220 هـ.ق، پس از شهادت پدر گراميش، خلعت امامت پوشيد. خلفاي عباسي زمان امام: آن حضرت در طول حيات خويش، حكومت هفت خليفه عباسي را تحمل كرد كه عبارتند از: مأمون"، "معتصم"، "واثق"، "متوكل"، "منتصر"، "مستعين" و "معتز". در ميان اين افراد، حكومت "مأمون"، پيش از امامت آن جناب، خاتمه يافت. از اين هفت نفر، رفتار "واثق" و "منتصر" با علويان سخت نبود و آنان تا حدودي در رفاه بودند. منتصر" كه از تباه كاري هاي پدرش به ستوه آمده بود، وي را در حال مستي بر قتل رساند و به حكومت رسيد.

او در طول حكومت شش ماهه خويش، رفتاري مناسب با شيعيان و علويان داشت. به جز اين دو نفر، بقيه تا مي توانستند، شيعيان را مي آزردند و با آنان بدرفتاري مي كردند. اينان بر اهل بيت (ع) نيز كه انسان هايي والامقام و گرانمايه بودند، سخت مي گرفتند. خاندان عباسي، همواره حيله ها و نقشه هاي گوناگوني را براي خاندان نبوت و امامت در نظر داشتند.


مظلوم پيروز در بيان رهبر انقلاب - بيانات بعد از مراسم روضه خواني در سالروز شهادت امام علي النقي عليه السلام
سخنان رهبر معظم انقلاب اسلامي در سي ام مردادماه سال 1383 و پس از مراسم روضه خواني به مناسبت شهادت حضرت امام علي النقي عليه السلام بيان شده است.

« بالاخره در نبرد بين امام هادي (عليه السّلام) و خلفايي كه در زمان ايشان بودند، آن كس كه ظاهراً و باطناً پيروز شد، حضرت هادي (عليه السّلام) بود؛ اين بايد در همه ي بيانات و اظهارات ما مورد نظر باشد.

در زمان امامت آن بزرگوار شش خليفه، يكي پس از ديگري، آمدند و به درك واصل شدند. آخرين نفر آنها، «معتز» بود كه حضرت را شهيد كرد و خودش هم به فاصله ي كوتاهي مُرد. اين خلفا غالباً با ذلت مردند؛ يكي به دست پسرش كشته شد، ديگري به دست برادرزاده اش و به همين ترتيب بني عباس تارومار شدند؛ به عكسِ شيعه. شيعه در دوران حضرت هادي و حضرت عسگري عليهماالسّلام و در آن شدت عمل روزبه روز وسعت پيدا كرد؛ قوي تر شد.

حضرت هادي عليه السّلام چهل و دو سال عمر كردند كه بيست سالش را در سامرا بودند؛ آن جا مزرعه داشتند و در آن شهر كار و زندگي مي كردند. سامرا در واقع مثل يك پادگان بود و آن را معتصم ساخت تا غلامان تركِ نزديك به خود را - با تركهاي خودمان؛ تركهاي آذربايجان و ساير نقاط اشتباه نشود - كه از تركستان و سمرقند و از همين منطقه ي مغولستان و آسياي شرقي آورده بود، در سامرا نگه دارد. اين عده چون تازه اسلام آورده بودند، ائمه و مؤمنان را نمي شناختند و از اسلام سر در نمي آوردند. به همين دليل، مزاحم مردم مي شدند و با عربها - مردم بغداد - اختلاف پيدا كردند. در همين شهر سامرا عده ي قابل توجهي از بزرگان شيعه در زمان امام هادي عليه السّلام جمع شدند و حضرت توانست آنها را اداره كند و به وسيله ي آنها پيام امامت را به سرتاسر دنياي اسلام - با نامه نگاري و... - برساند. اين شبكه هاي شيعه در قم، خراسان، ري، مدينه، يمن و در مناطق دوردست و در همه ي اقطار دنيا را همين عده توانستند رواج بدهند و روزبه روز تعداد افرادي را كه مؤمن به اين مكتب هستند، زيادتر كنند. امام هادي همه ي اين كارها را در زير برق شمشير تيز و خونريز همان شش خليفه و علي رغم آنها انجام داده است. حديث معروفي درباره ي وفات حضرت هاديعليه السّلام هست كه از عبارت آن معلوم مي شود كه عده ي قابل توجهي از شيعيان در سامرا جمع شده بودند؛ به گونه اي كه دستگاه خلافت هم آنها را نمي شناخت؛ چون اگر مي شناخت، همه شان را تارومار مي كرد؛ اما اين عده چون شبكه ي قوي اي به وجود آورده بودند، دستگاه خلافت نمي توانست به آنها دسترسي پيدا كند.
يك روزِ مجاهدت اين بزرگوارها - ائمه (عليهم السّلام) - به قدر سالها اثر مي گذاشت؛ يك روز از زندگي مبارك اينها مثل جماعتي كه سالها كار كنند، در جامعه اثر مي گذاشت. اين بزرگواران دين را همين طور حفظ كردند، والّا ديني كه در رأسش متوكل و معتز و معتصم و مأمون باشد و علمايش اشخاصي باشند مثل يحيي بن اكثم كه با آن كه عالم دستگاه بودند، خودشان از فساق و فجار درجه يكِ علني بودند، اصلاً نبايد بماند؛ بايد همان روزها بكل كلكِ آن كنده مي شد؛ تمام مي شد. اين مجاهدت و تلاش ائمهعليهم السّلام نه فقط تشيع بلكه قرآن، اسلام و معارف ديني را حفظ كرد؛ اين است خاصيت بندگان خالص و مخلص و اولياي خدا. اگر اسلام انسانهاي كمربسته نداشت، نمي توانست بعد از هزار و دويست، سيصد سال تازه زنده شود و بيداري اسلامي به وجود بيايد؛ بايد يواش يواش از بين مي رفت. اگر اسلام كساني را نداشت كه بعد از پيغمبر اين معارف عظيم را در ذهن تاريخ بشري و در تاريخ اسلامي نهادينه كنند، بايد از بين مي رفت؛ تمام مي شد و اصلاً هيچ چيزش نمي ماند؛ اگر هم مي ماند، از معارف چيزي باقي نمي ماند؛ مثل مسيحيت و يهوديتي كه حالا از معارف اصلي شان تقريباً هيچ چيز باقي نمانده است. اين كه قرآن سالم بماند، حديث نبوي بماند، اين همه احكام و معارف بماند و معارف اسلامي بعد از هزار سال بتواند در رأس معارف بشري خودش را نشان دهد، كار طبيعي نبود؛ كار غيرطبيعي بود كه با مجاهدت انجام گرفت. البته در راه اين كار بزرگ، كتك خوردن، زندان رفتن و كشته شدن هم هست، كه اينها براي اين بزرگوارها چيزي نبود.
ائمه ي ما در طول اين دويست وپنجاه سال امامت - از روز رحلت نبي مكرم اسلام صلّي اللَه عليه وآله تا روز وفات حضرت عسكري، دويست وپنجاه سال است - خيلي زجر كشيدند، كشته شدند، مظلوم واقع شدند و جا هم دارد برايشان گريه كنيم؛ مظلوميت شان دلها و عواطف را به خود متوجه كرده است؛ اما اين مظلومها غلبه كردند؛ هم مقطعي غلبه كردند، هم در مجموع و در طول زمان.
والسّلام عليكم و رحمةالله بركاته


سيره و شخصيت امام هادي (ع)


بشارت ظهور مهدي (عج)

امام هادي عليه السلام ، با بيان سخناني خيلي روشن، امامان بعداز خود را ذكر كرده و فرمودند: «امامِ پس از من، فرزندم حسن عليه السلام و پس از او، پسرش قائم (عج) است؛ همو كه زمين را از عدل و داد لبريز مي سازد، همان گونه كه در آستانه ظهورش، از ستم و بيداد لبريز است». و با اين بيان، هرگونه شبهه و ترديدي را از دل هاي حق جويان زدودند.

دانشگاه امام شناسي

يكي از يادگارهاي امام هادي (ع) ، «زيارت جامعه» است. امام (ع) دراين زيارت، به توصيف جايگاه امام و در واقع، به امام شناسي براي تمامي دوست داران اهل بيت (ع) پرداخته و آن ها را با مقام آن بزرگ واران آشنا مي سازد. يكي از ويژگي هاي اين زيارت نامه، عمومي بودن آن است؛ بدين معنا كه مي توان آن را در تمامي زيارت هاي مربوط به دوازده امام خواند و بهره مند شد. در فرازي از اين زيارت پرمحتوا مي خوانيم: «هر انسان شريفي، در برابر شرافت شما، سر فرود آورد و هر گردنْ فرازي، به فرمان شما درآيد و فروتن گردد... نام شما در رديف نام هاي ديگران است و پيكرتان با ساير پيكرها،... چه شيرين است نام هاي شما و چه گرامي است جان هاي تان و چه بزرگ و والاست مقام شما...».

يكي از آفت هاي دانش پژوهي

جوياي دانش، تا زماني كه ندانسته هاي خود را بيش تر از دانسته هايش بداند، درك كرده و به اين حقيقت رسيده باشد كه هر آن چه آموخته، قطره اي از اقيانوس دانش است، در مسير رشد و بالندگي قرار گرفته است؛ ولي اگر توجه به آموخته ها كرده و آن را بسيار انگارد، دچار آفت علمي شده و از پيشرفت هاي بعدي، باز مي ماند. امام هادي (ع) در تبيين اين آفت، مي فرمايند: «خودبيني، انسان را از دانش جويي باز مي دارد و به تكبر و خودخواهي جاهلانه فرا مي خواند».

دعاهاي حضرت در قنوت نمازشان

از امام هادي(ع) دعاهايي روايت شده كه ايشان در قنوت نمازشان مي خواندند. نگاهي به اين دعاها، اوج انقطاع ايشان را از تعلقّات مادي و شدت اتصالشان را به مبداء هستي بخش به خوبي نشان مي دهد. در اينجا ما پاره اي از اين سخنشان فروتر از قرآن و فراتر از سخنان بشر را نقل مي كنيم :

دعا- «اللهم ان مناهل كراماتك بجزيل عطياتك مترعة ، و اءبواب مناجاتك لمن اءملك مشرعة ، و عطوف لحظاتك لمن ضرع اليك غير متقطعة ، و قد الجم الحذار، و اشتدّ الاضطرار، و عجز عن الاصطبار اءهل الانتظار، و انت اللهم بالمرصد من المكان ، اللهم و غير مهمل مع الامهال ، و اللائذ بك آمن ، و الراهب اليك غانم القصد، اللهم لبابك سالم»

«اللهم فعاجل من قد استن في طغيانه ، و استمرّ علي جهالته لعقباه في كفرانه ، و اطعمه حلمك عنه في نيل ارادته ، فهو يتسرع الي اءوليائك بمكارهه ، و يواصلهم بقبايح مراصده ، و يقصدهم في مظانهم باءذيته ، اللهم اكشف العذاب عن المؤ منين و ابعثه جهرة علي الظالمين ، اللهم اكفف العذاب عن المستجيرين ، و اصببه علي المغترين ، اللهم بادر عصبة الحق بالعون ، و بادر اعوان الظلم بالقصم ، اللهم اسعدنا بالشكر، و امنحنا النصر، واعذنا من سوء البداء و العاقبة و الحظر...»

ترجمه- «پروردگارا! آبشخور بخششت دريايي است مملو از هداياي بزرگ و درگاه مناجاتت براي آنكه سعادت پيدا كند والا و ارزشمند است . و نگاه مهربانت همواره به سوي كسي است كه به درگاهت دست نياز دراز كند.

پروردگارا! هراس بر دل ها سايه افكن شد و درماندگي به اوج رسيد و منتظران را ديگر توان صبر نمانده است و تو در كمينگاه ، ناظر همگاني .

پروردگارا! مهلت دادن تو فراموش كردن نيست و پناهنده به تو در امان است و هر كه به تو رو آورد و مقيم آستانت گردد سلامتي و سعادت را در كنار خود خواهد داشت .

پروردگارا! آن را كه در طغيان خود غوطه ور است و همچنان بر مركب جهالت سوار و به سمت كفرانت مي تازد فرو كوب ، حلم تو دشمنان ما را به طمع واداشته است و آنان مي پندارند كه به آرزوهاي پليد خويش خواهند رسيد لذا در راه اوليايت دام مي نهند و به آنان آسيب مي رسانند و انديشه هاي شومي را در خيال فاسد خود مي پرورانند.

پروردگارا! عذاب آتش را از مؤ منان دور كرده و در خرمن هستي ظالمان بزن.

پروردگارا! پناهندگانت را از عذاب دور كن و آنان را كه بردباري تو فريبشان داده است معذب فرما.

پروردگارا! حق جويان را ياري ده و ياوران ستم را نابود فرما.

پروردگارا! توفيق شكرگزاري به ما عطا كن . ما را پيروزي ده و از سوء عاقبت و حوادث غير قابل پيش بيني و بداء ناخوشايند حفظ كن ...»

شيعه در دروان امام هادي(ع)


در اين قرن، بيشتر شيعيان از كوفه بودند، لقب «كوفي» كه به برخي افراد نسبت داده شده است، بهترين گواه اين مطلب است.

از دوران امام باقر و امام صادق(ع) به بعد، لقب «قمي» در آخر اسم شماري از اصحاب ائمه به چشم مي خورد. اينها اشعري هاي عرب تباري بودند كه در قم مي زيستند. در زمان امام هادي (ع) قم مهمترين مركز تجمّع شيعيان ايران بود و روابط محكمي ميان شيعيان اين شهر و ائمه طاهرين(ع) وجود داشت.

دو شهر «آبه» يا «ساوه» و «كاشان» تحت تأثير تعليمات شيعي قرار داشتند و از بينش شيعي مردم قم پيروي مي كردند. در پاره اي از روايات «محمد بن علي كاشاني» نام برده شده كه از امام هادي (ع) سؤال كرده است.

مردم قم رابطه مالي نيز با امام هادي داشتند، در اين زمينه، از «محمد بن داود قمي» و «محمد طلحي» ياد شده است كه از قم و شهر هاي اطراف آن، اموال و اخبار درباره وضعيت آن سامان را، به امام (ع) مي رسانيدند.

مردم شيعه ديگر شهر هاي ايران نيز با امامان رابطه داشتند، اين در حالي بود كه بيشتر شهر هاي ايران به دليل نفوذ قهر آميز «امويان» و «عباسيان» گرايش هاي «سنّي» داشتند.

«ديلم» از اواخر قرن دوم هجري، شيعيان زيادي را در آغوش خود داشت. علاوه بر آن، عده اي از مهاجران «ديلمي»، در عراق نيز به مذهب تشيع گرويده بودند.

در روايتي كه حاوي نامه اي از امام هادي(ع) به وكيل خود در همدان است، اين چنين آمده است: «سفارش شما را به دوستداران خود در همدان كرده ام.»

اوضاع سياسي عصر امام هادي (ع)


بحران مشروعيت در حكومت عباسي
عباسيان در اين دوره با بحران شديد مشروعيت در حكومت خود مواجه بودند، بحران مشروعيت از مهم ترين عواملي بود كه قدرت سياسي عباسيان را به چالش كشيده و منجر به تزلزل و عدم ثبات سياسي در قلمرو اسلامي مي گرديد.

در دوره اول عباسيان حاكمان از اقتدار بيشتري برخوردار بوده و براي جبران مشروعيت حكومت خود به ترفندهاي مختلفي دست مي زدند، مامون خود را به اهل بيت عليهم السلام نزديك كرد و سعي كرد با اين روش مقداري از بحران ها را كاهش دهد. اما حاكمان پس از مأمون به خوبي نتوانستند به اوضاع تسلط يابند از اين روي در تأمين مشروعيت خود به نظامي گري و زور و قدرت و سركوب و قتل و خونريزي روي آوردند.

قيام ها بر عليه حكومت عباسي

از جمله عوامل ضعف سياسي و كاهش اقتدار، شيوع قيام ها بر عليه حاكميت عباسيان بود. در همه قيام ها به نوعي مسئله مشروعيت عباسيان مطرح است.

1) قيام هاي ايدئولوژي و عقيدتي : اين قيام ها برخاسته از مبناي فكري برخي از فرقه هاي اسلامي هم چون زيديه و ساير فرقه هاي شيعي بود، علويان در شهر هاي مختلف قلمرو عباسيان به قيام بر عليه حاكميت عباسيان دست زده و مشروعيت آن ها را مخدوش مي كردند اين نوع قيام ها از آن رو در افزايش بود كه براي عباسيان بسيار مشكل ساز شد.

عباسيان در آغاز قيام و استقرار حكومت خود شعار الرضا من ال محمد را سرلوحه شعار خود كرده بودند و پس از رسيدن به قدرت، از اين شعار خود روي گردان شدند، و همين سبب گرديد علويان بر عليه آنان دست به شورش مستمر بزنند.

قيام هاي علويان در مناطق مختلف قلمرو عباسيان و شهرهايي مانند كوفه، مكه، مدينه، بصره، خراسان، ري و طبرستان (مازندران) و گيلان و ديگر مناطق گسترده بود و از هر سو حكومت مركزي را دچار بحران و چالش مي كرد، اين قيام ها تبعات اجتماعي و سياسي بسيار مخرب در جهان اسلام بر جاي مي گذاشت. ناامني در مناطق مختلف، بحران هاي اجتماعي و اقتصادي در پي داشت، راه زنان و غارت گران و دزدان در جامعه امنيت را مخدوش مي كردند. بدين ترتيب وضع اجتماعي، آسيب هاي فراواني ببار مي آورد. جامعه همواره در تلاطم و آشفتگي ناشي از تبعات بحران هاي بزرگ واقع شده بود. حاكمان در اين دوره با مواجه با اين پديده ها از مديريت اجتماعي و داشتن برنامه هاي مقتدرانه و تصميمات عاقلانه عاجز بودند.

2) قيام هاي قبيلگي : دومين نوع از قيام ها، بر عليه حاكميت عباسيان در عصر امام هادي عليه السلام، قيام هاي قبيلگي و اعراب طرفدار بني اميه و مخالف عباسيان از خوارج و ساير فرقه هاي مذهبي بود. عدم اتكاي سياسي عباسيان به اعراب و قبايل عربي به جز خويشان و نزديكان خود نوعي سلب اعتماد از اعراب بود كه براي اعراب نگران كننده بود. قبايل عربي در مناطق مختلف به قيام عليه عباسيان دست زدند. قبايل عربي مثل بني هلال، فزاره ، مره ، غطفان، اشجع، ثعلبه و معزبيان ساكن مدينه دست به شورش زدند. در شام و فلسطين و حمص و نواحي ديگر شبيه اين قيام ها و شورش ها واقع شد، راه زنان، حجاج را از زيارت باز داشته و به كاروان حجاج دست يازي مي كردند.

3) قيام هاي ايرانيان : نوع سوم از قيام ها، قيام هاي ايرانيان با گرايشات مختلف بود كه از طرف ايرانيان، خاندان هاي بزرگ ايراني بر عليه عباسيان بود. در برخي از اين قيام ها طرفداري از اهل بيت عليهم السلام و جانبداري از حكومت آن ها برجسته است ؛ قيام هايي چون قيام بابك و مازيار و ديگر قيام هاي ايرانيان نيز به نوعي مشروعيت عباسيان را به چالش مي كشيد. گرايشات به علويان نيز در برخي از اين قيام ها به چشم مي خورد.

4) قيام هاي اقليت هاي ديني : قيام هاي ديگري نيز گاه از سوي اقليت هاي ديني بر عليه عباسيان در نواحي دمشق صورت گرفته، همه اين ها نشان مي دهد كه اوضاع اجتماعي و سياسي عصر امام هادي عليه السلام كه عباسيان تسلط داشتند بسيار آشفته بود و اين آشفتگي اجتماعي و سياسي هر چه شدت مي يافت زندگي آن حضرت نيز كه در حصر و تحت مراقبت نيروهاي نظامي بود، تحت الشعاع قرار گرقته و بيشتر مورد اذيت حكومت واقع مي شد .

شهادت امام هادي (ع )

امام دهم ، حضرت هادي (ع ) در سال 254هجري به وسيله زهر به شهادت رسيد . در سامرا در خانه اي كه تنها فقط فرزندش امام حسن عسكري بر بالين او بود . معتمد عباسي امام دهم را مسموم كرد . از اين سال امام حسن عسكري پيشواي حق شد و بار تعهد امامت را بر دوش گرفت و در همان خانه اي كه در آن بيست سال زنداني و تحت نظر بود ، سرانجام به خاك سپرده شد .

***