بررسي جنبه هاي فقهي و كلامي و تكاپوهاي فرهنگي


امام علي بن محمد هادي (ع) (254-212هـ) را بايد از پرنقش ترين ائمه عليهم السلام دانست در دوراني كه نامش را سفارت و وكالت نهاده اند؛ (329- 203هـ. ق).
هنگامه اي كه امامان و پيروانشان را از ارتباط رودررو با يكديگر محروم ساخته بودند. اين پرنقشي و فعال بودن را البته بايد مرهون 2عامل دانست؛

يكي طولاني بودن دوران امامت ايشان، از 220هـ. ق تا 254هـ. ق، يعني چيزي درحدود 33 سال به طول انجاميده است.

ديگري كه عامل نخست را نيز بايد معلول آن دانست، بي ثباتي حاكم بر خانواده حاكم و جابه جايي پي در پي حاكمان عباسي است.


در اين دوران بسيار كوتاه به لحاظ سياسي تنها 6خليفه عباسي بر تخت خلافت نشسته اند. امام كه در ميانه حكومت معتصم، برادر مأمون (227- 217هـ.. ق) و در سن 8سالگي به امامت شيعيان رسيده بود 5خليفه ديگر را نيز تجربه كرده كه پرعمرترينشان، واثق پسر معتصم با 5 سال حكومت (232-227هـ) بود.

برخي از ايشان چون پسر متوكل تجربه حكومت 6 ماهه داشته اند. (6 ماه از سال 248)، امر ديگري كه بر اين برهان پامي فشارد شهادت امام هادي است در ميانه حكومت معز پسر ديگر متوكل (255-252)، حكومت وي را آغاز ثبات دوباره عباسيان دانسته اند. اين جستار به مناسبت سالروز شهادت امام هادي در 3 رجب سال 254 هـ. ق در سامرا، سامان يافته است. در اين مقال بيشتر به جنبه هاي فقهي و كلامي و تكاپوهاي فرهنگي ايشان مي پردازيم.


تكاپوهاي فقهي:


امام هادي در 8سالگي به امامت رسيد و اين پديده گرچه بر شيعيان به خاطر امامت امام جواد در 7سالگي ناآشنا نبود، اما زماني گذشت تا ايشان با اين حقيقت انس گيرند. در اين دوره 20 ساله تا قبل از حكومت متوكل نيز، ابهام فراواني بر زندگي امام سايه افكنده. اين ابهام تا آنجاست كه مورخ بزرگي چون شهرستاني درباره محل زندگي و مدفن ايشان به اشتباه افتاده است.

از طرف ديگر، عصر امام هادي به لحاظ فقهي، زمانه اي است كه اقلاً 5 مذهب فقهي ديگر كه طبيعتاً با مباني فقهي و كلامي امام هادي (ع) سر سازگاري نداشته اند، با ثبات فراوان، برقرار بوده اند.

هر چند مذهب حاكم بر دربار عباسي حنفي بوده است. ريشه تسلط اين مذهب را بايد در ورود فقهايي چون ابويوسف و محمدبن حسن شيباني جست وجو كرد كه برخلاف توصيه استادشان، ابوحنيفه، به دستگاه خلافت هارون وارد شدند و مناصبي چون قاضي القضاتي را تصرف نمودند و پس از آن شاگردان و همفكران مذهبي خويش را برتري دادند بر مناصب قضايي شهرهاي مختلف.

در دوران امام هادي يكي از ايشان، يعني، يحيي بن اكثم، سال ها بود كه منصب قاضي القضاتي را برعهده داشت و علاوه بر آن به مثابه مفتي اعظم نيز عمل مي نمود. علت ديگر نفوذ اين مذهب را بايد در ساده گيري و قابليت انعطاف وصف ناپذير آن دانست كه با شرايط بسيار متفاوت و گوناگون قابليت تطبيق دارد و اين البته ناشي از متدولوژي رايج در اصول فقهي ايشان است كه نسبت به پذيرش احاديث پيامبراعظم (ع) بسيار سخت گيرند و به اصولي چون قياس، رأي، استحسان و مصالح مرسله اهميت فراوان مي دهند و آن را در استنباط احكام شرعي در جايگاه احاديث پيامبر مي نشانند. از اين رو بايد مذهب حنفي را در اين عصر، مذهب غالب بدانيم هرچند در برخي زمان هاي كوتاه، به علت تمايل شخصي خليفه، عقيده ديگري حكمفرمايي مي كرده است. چنانكه در عصر متوكل برادر واثق (248-234 هـ. ق) اهل حديث بر ديگر مذاهب برتري يافتند.

امام بيشترين مواجهه فقهي را در اين عصر با حنفيان و به طور مشخص با يحيي بن اكثم داشت. 3برخورد فقهي به صورت مشخص دراين باره قابل ذكر است.

الف) حنفيان چندان باوري به اصلاح حاكم و اندرزگويي او ندارند.

به عبارت دقيق در آموزه نصيحت «واليان امر» چندان لزومي در نظرگاه ايشان نمي يابد. يك بار كه ايشان از امام نزد خليفه متوكل سعايت و بدگويي كرده بودند و او را بدان تهمت متهم كرده بودند كه عزم شورش دارد، متوكل امام را احضار نمود. متوكل كه مست بود امام را دعوت به نوشيدن شراب نمود اما با امتناع امام مواجه گرديد. دست آخر امام را مجبور كرد كه شعري بخواند و به بزم مجلس بيفزايد.
امام فرصت غنيمت شمرد و در قالب شعر به امر به معروف و نهي از منكر پرداخت: «حاكمان بر قله كوهسارها شب را به روز آوردند، در حالي كه مردان نيرومند از آنان پاسداري مي كردند، ولي قله ها نتوانستند آنان را از خطر مرگ برهانند. آنان پس از مدت ها عزت از جايگاه امن خويش به زير كشيده شدند و در گودال ها جاگير، چه منزل و آرامگاه ناپسندي. پس از آنكه به خاك سپرده شدند، فريادگري فرياد برآورد: كجاست آن دست بندها و تاج ها و لباس هاي فاخر...» (مسعودي، مروج الذهب، ج 4، ص 11)
تأثير كلام امام بر متوكل چنان بود كه متوكل به سختي گريست و نيز به مجلسيان دستور داد تا بساط طرب را جمع كنند و 4 هزار درهم نيز به امام داد و آن حضرت را با احترام به خانه بازگردانيد.

ب) كيفر مسيحي زناكار تازه مسلمان


روزي يك مسيحي (تازه مسلمان شده) را كه با زن مسلماني زنا كرده بود نزد متوكل آوردند. يحيي بن اكثم كه قاضي القضات بود گفت: اسلام او كفرش و عمل ناپسندش را از ميان برده است و نبايد حد بخورد. برخي فقها به گونه اي ديگر فتوا دادند. اختلاف فتوا باعث گرديد تا متوكل از امام هادي نيز استفتاء نمايد. ايشان مرقوم كردند: «آنقدر شلاق مي خورد تا بميرد.»

اين فتواي امام با مخالفت بسيار شديد علماء و فقهاي حاضر در مجلس و به خصوص متوكل روبه رو گرديد. متوكل مجبور شد تا از امام مستند فقهي اين فتوا را طلب كند. امام نيز اينگونه مرقوم نمودند:

بسم الله الرحمن الرحيم

فلما رَأوا بأسنا قالوا آمنا بالله وحده وكفرنا بما كنا به مشركين

فلم يك ينفعهم ايمانهم لما رأوا بأسنا سنه الله التي قد خلت في عباده و خسر هنالك الكافرون

[غافر/85-84]

«پس چون سختي عذاب ما را ديدند گفتند: فقط به خدا ايمان آورديم و بدان چه با او شريك مي گردانيديم كافريم. ولي هنگامي كه عذاب ما را مشاهده كردند، ديگر ايمانشان براي آنها سودي نداد. سنت خداست كه از ديرباز درباره بندگانش چنين جاري شده، و آنجاست كه ناباوران زيان كرده اند.» (وسائل الشيعه، ج 18، ص 408، باب 36 از ابواب حدالزنا)

امام با اين فتوا ضمن اينكه جاي هيچ گونه ترديدي درفتواي خود باقي نگذاردند، به متوكل نشان دادند، كساني كه مناصب مهمي چون قاضي القضاتي را تصرف كرده اند، درواقع لياقت و شايستگي آن را ندارند.

ج) متوكل بيمار گرديد و نذر كرد كه در صورت بهبودي مال «كثيري» از جنس دينار، صدقه دهد. پس از شفا يافتن از فقها، سؤال نمود كثير چه مقدار است. هر يك نظري دادند. متوكل ناگزير شد تا از امام بپرسد. امام پاسخ داد، بايد 83 دينار بپردازي، فقها بسيار متعجب شدند و با كنجكاوي از متوكل خواستند تا از امام مستند فتوايش را بخواهد. امام اين گونه پاسخ گفت: خداوند در قرآن مي فرمايد: «ولقد نصركم الله في مواطن كثيره» [توبه/ 25] «قطعاً خداوند شما را در مواضع بسياري ياري كرده است...» از سوي ديگر اتفاق نظر وجود دارد كه غزوه ها و سريه هاي زمان پيامبر (ص)، 83 مورد بوده است. بنابراين بايد83 دينار بپردازي (تذكره الخواص، سبط بن جويز، ص 360)

تكاپوهاي كلامي:


در اواخر قرن اول و اوايل قرن دوم هجري نخستين مكاتب كلامي به تدريج شكل مي گرفت. در عصر امام هادي، لااقل به استثناي شيعه، ده ها نحله كلامي ديگر وجود داشته است. گرچه زيديه، معتزله، اشاعره و خوارج در اين دوران بيش از ديگران فعال بودند، اما مبارزه كلامي امام بر مواجهه با غاليان شيعه تمركز يافته بود.

برداشت امام در اولويت دادن مبارزه با غاليان را بايد به چند دليل درست دانست: يكي اينكه ايشان امور خارق العاده اي را به امام نسبت مي دادند و نفي نكردن اين امور مي توانست اساس مذهب شيعه را از ميان بردارد. دوم، اينكه اين گروه ها عموماً قصد داشتند تا با ارائه تفسيرهاي انحرافي، از ظواهر و شعائر اسلامي عبور كنند و محرمات را حلال بشمارند؛ امري كه لااقل در ميان اشاعره و معتزله ديده نمي شد. سوم، اينكه ايشان چشم طمع به سهم امام دوخته بودند و قصد داشتند تا با معرفي خويش به عنوان نمايندگان امام، اين اموال را كه شيعيان از سر اخلاص و به قصد امتثال اوامر ديني، مي پرداختند، غصب نمايند. چهارم، اينكه ايشان در مراكز حساس و اصلي شيعيان چون قم مي زيستند و اين خطر وجود داشت تا آموزه هاي ايشان بر عوام اثر بگذارد و ايشان را گمراه نمايد.

اين علل را همچنين مي توان در نامه هايي كه امام به صورت سرگشاده براي برخي از سران ايشان ارسال داشته است، مشاهده نمود. (طوسي، اختيار معرفه الرجال، ص 519 و ص520)، درعين حال نبايد امام را به كلي فارغ از نزاع هاي كلامي آن عصر دانست. موضع گيري ايشان درباره فتنه خلق يا قديم بودن قرآن كه از عصر مأمون آغاز گرديده بود و دعوت نمودن شيعيان به پرهيز از ورود به اين مباحث فتنه انگيز يكي از اين موارد است.
ايشان در پاسخ يكي از شيعيان بغداد كه از اين موضوع سؤال كرده بود، چنين نگاشته است: «به نام خدا،... خالق جز خدا نيست، به جز او همه مخلوقند، قرآن نيز كلام خداست و از جانب خدا اسمي بر آن مگذار»، (توحيد صدوق، ص 224. )

***