خبر از دگرگوني رؤساي حكومت


مرحوم كليني، طبرسي و ديگر بزرگان به نقل از خيران ساباطي حكايت كنند:

در آن ايّام و روزگاري كه حضرت ابوالحسن، امام عليّ نقيّ صلوات اللّه عليه در مدينه منوّره بود، به خدمت ايشان شرف حضور يافتم، حضرت ضمن صحبتهائي به من فرمود: از واثق چه خبر داري؟

عرضه داشتم: قربان شما گردم، ده روز قبل با او بودم و چون خواستم از او خداحافظي كنم، مشكلي نداشت؛ بلكه در كمال صحّت و سلامتي بود.

امام عليه السلام فرمود: ولي مردم و اهل مدينه مي گويند كه واثق مرده است.

پس فهميدم كه منظور حضرت از اهل مدينه، خودش مي باشد.

و سپس حضرت فرمود: از جعفر چه خبر داري؟

گفتم: در وضع بسيار بدي بود و در زندان به سر مي برد.

بعد از آن، امام عليه السلام اظهار داشت: او از زندان آزاد شده و به منصب رياست خواهد رسيد.

و آن گاه افزود: اكنون بگو كه وضع محمّد بن زيّات چگونه است؟

عرض كردم: و امّا محمّد بن زيّات بر مسند رياست تكيه زده و مردم حكم او را نافذ مي دانند.

حضرت فرمود: او آينده خطرناكي را در پيش دارد؛ و پس از لحظه اي سكوت، افزود: بايد مقدّرات الهي جاري گردد و چاره اي جز تسليم در برابر آن نيست.

سپس امام هادي عليه السلام در ادامه فرمايشاتش افزود: اي خيران ساباطي! تو را آگاه مي كنم بر اين كه واثق مرده است و متوكّل عبّاسي، جعفر را جايگزين او كرده؛ و نيز دستور قتل محمّد بن زيّات را صادر و او را كشته اند.

عرض كردم: ياابن رسول اللّه! چند روز مي شود كه اين جريانات و دگرگوني ها رخ داده است كه ما نسبت به آن ها بي اطّلاع مي باشيم؟

در جواب فرمود: شش روز بعد از آن كه از عراق خارج گشتي، اين وقايع رخ داده است.

خيران گويد: و چون از محضر مبارك حضرت بيرون آمدم، بررسي و تحقيق كردم، همان طوري كه حضرت خبر داده بود، اين وقايع و جريانات به وقوع پيوسته بود. (1)

***

1- اصول كافي: ج 1، ص 498، ح 1، اءثبات الهداه: ج 3، ص 360، ح 4، إعلام الوري طبرسي: ج 2، ص 114، مناقب ابن شهرآشوب: ج 4، ص 410، هدايه الكبري حضيني: ص 314، كشف الغمّه: ج 2، ص 378، مجموعه نفيسه: ص 466.