ريگ بيابان يا طلاي سرخ


مرحوم قطب الدّين راوندي، طبرسي، ابن حمزه طوسي و برخي ديگر از بزرگان رضوان اللّه تعالي عليهم آورده اند:

يحيي بن زكرياي خزاعي به نقل از ابوهاشم جعفري - يكي از اصحاب حديث مي باشد - حكايت كند:

روزي از روزها به همراه حضرت ابوالحسن، امام عليّ هادي عليه السلام به بيرون شهر سامراء، جهت ملاقات با بعضي از طالبيّين خارج گشتيم.

پس در بيابان ساعتهائي را مانديم و براي حضرت فرشي را پهن كردند و امام عليه السلام روي آن نشست؛ و من نيز در نزديكي آن حضرت نشستم و با يكديگر مشغول سخن گفتن شديم.

و من در بين صحبت ها و مذاكرات، اظهار داشتم: يا ابن رسول اللّه! همان طور كه اطّلاع داريد، من تهي دست هستم و زندگي خود و خانواده ام را به سختي سپري مي كنم.

ادي عليه السلام همين كه سخن مرا شنيد، دست مبارك خود را به سمت جائي كه نشسته بود، دراز نمود و مشتي از ريگ هاي بيابان را برداشت و به من داد و فرمود: اي ابوهاشم! با اين مقدار، زندگي و معاش خود را بگذران كه خداوند متعال بر تو توسعه و بركت در روزي، عطا گرداند.

و سپس افزود: سعي كن كه اين موضوع، محرمانه و مخفي بماند و براي كسي بازگو و فاش نگردد.

ابوهاشم گويد: چون آن ريگ ها را در جيب خود ريختم و هنگامي كه به منزل بازگشتم، نگاهي به آن ها انداختم، پس ديدم كه همچون طلاي سرخ صيقل و جلا داده شده مي درخشد.

فرداي آن روز يكي از آشنايان زرگر را به منزل آوردم تا آن ريگ ها را امتحان و آزمايش كند.

همين كه زرگر آن ها را مورد آزمايش قرار داد گفت: اين ها از بهترين نوع طلاي سرخ است كه به اين شكل در آمده است، آن ها را از كجا و چگونه به دست آورده اي؟!

در جواب، به او گفتم: اين ها از قديم الايّام نزد ما بوده است. (1)

***

1- الخرايج و الجرايح: ج 2، ص 673، ح 3، إثبات الهداه: ج 3، ص 369، ح 31، مجموعه نفيسه: ص 233، إعلام الوري طبرسي: ج 2، ص 118، الثّاقب في المناقب: ص 532، ح 467، بحارالانوار: ج 50، ص 138، ح 32.