بازگشت

لشكر امام هادي عليه السلام


ششم قطب راوندي روايت كرده كه متوكل يا واثق يا يكي ديگر از خلفاء امر كرد عسكر خود را كه نود هزار بودند از اتراك كه در سرّ من رأي بودند كه هر كدام توبره اسب خود را از گل سرخ پر كنند ودر ميان بيابان وسيعي در موضعي روي هم بريزند، ايشان چنين كردند وبه منزله كوه بزرگي شد واسم آن را تل مخالي (1) نهادند. آنگاه بالاي آن رفت وحضرت امام علي نقي عليه السلام را نيز به آنجا طلبيد وگفت: شما را اينجا خواستم تا مشاهده كني لشكرهاي مرا، وامر كرده بود لشكريان را كه با زينت واسلحه تمام حاضر باشند وغرضش آن بود كه شوكت واقتدار خود را بنمايد تا مبادا آن حضرت يا يكي از اهل بيت او اراده خراج بر او نمايد. حضرت فرمود: مي خواهي من نيز لشكر خود را بر تو ظاهر كنم؟ گفت: بلي، پس حضرت دعا كرد وفرمود: نگاه كن! چون نظر كرد ديد مابين آسمان وزمين از مشرق ومغرب پر است از ملائكه وتمام شاكي السلاح بودند! خليفه چون ديد او را غش عارض شد چون به هوش آمد حضرت فرمود: ما به دنياي شما كاري نداريم ما مشغول به امر آخرت مي باشيم بر تو باكي نباشد از آنچه گمان كرده اي يعني اگر گمانت آن است كه ما بر تو خروج مي خواهيم بكنيم از اين خيال راحت باش ما اين اراده را نداريم. (2)

***

1- جمع (مخلاه) كه به معني توبره است.

2- (الخرائج) راوندي 1/414.