بازگشت

بردباري


شكيبايي از برجسته ترين صفات مردان بزرگ الهي است؛ زيرا برخوردهاي آنان با مردم نادان بيشتر از همه است و آنان براي هدايت شان بايد صبر پيشه سازند تا اين گونه دروازه اي از رستگاري را به رويشان بگشايند.

«بريحه عباسي» ، گماشته دستگاه حكومتي و امام جماعت دو شهر مكه و مدينه بود. او از امام هادي (ع) نزد متوكل سخن چيني و سعايت كرد و براي او نگاشت: «اگر مكه و مدينه را مي خواهي، علي بن محمد (ع) را از اين دو شهر دور ساز؛ زيرا مردم را به سوي خود فرا خوانده و گروه بسياري نيز به او گرايش يافته و از او پيروي مي كنند» .

در اثر سعايت هاي بريحه، متوكل امام را از جوار پر فيض و ملكوتي رسول خدا (ص) تبعيد كرد و ايشان را به سامرا فرستاد. در طول اين مسير، بريحه نيز با ايشان همراه شد.

در بين راه رو به امام كرد و گفت: «تو خود بهتر مي داني كه من عامل تبعيد تو بودم. سوگندهاي محكم و استوار خورده ام كه چنانچه شكايت مرا نزد اميرالمؤمنين (متوكل) و يا حتي يكي از درباريان و فرزندان او كني، تمامي درختانت را در مدينه به آتش كشم و خدمت كارانت را بكشم و چشمه ها و قنات هاي مزرعه ات را ويران سازم. بدان كه در تصميم خود مصمم خواهم بود» . امام (ع) با چهره اي

گشاده در پاسخ بريحه فرمود: «نزديك ترين راه براي شكايت از تو، اين بود كه ديشب شكايت تو را به درگاه خدا عرضه كنم و من شكايتي را كه نزد خدا كرده ام، نزد غير خدا و پيش بندگانش عرضه نخواهم كرد» .

بريحه كه رأفت و بردباري امام را در مقابل سعايت ها و موضع زشتي كه در برابر امام گرفته بود ديد، به دست و پاي حضرت افتاد و با تضرع و زاري از امام درخواست بخشش كرد. امام نيز با بزرگواري تمام فرمود: «تو را بخشيدم!» (1)

***

1) اثبات الوصيه، علي بن الحسين المسعودي، تهران، كتاب فروشي اسلاميه، 1343 ش، ص 196.