بازگشت

شيوه هاي تربيتي امام هادي (ع)


1. ايجاد زمينه مساعد تربيتي


تربيت فرايندي است كه شامل مراحل قبل و بعد از تولد كودك مي شود و از ديدگاه امام هادي (ع)، چنانچه زمينه تربيتي مناسب فراهم شود، كودك سالمي متولّد مي شود كه توان و استعداد هاي فراوان و مطلوبي خواهد داشت و ريشه آن در خانواده و پدر و مادر است. امام دهم (ع)، در خانه و محيطي چشم به جهان گشود كه فضاي آن آكنده از عطر دل انگيز دانش، معنويت، تقوا، اخلاص و بندگي خدا بود و هر لحظه و روزي كه از زندگي او در دامان مادر پاكدامن و مهربان و مكتب سازنده و تربيتي پدر بزرگوارش، امام جواد (ع)، مي گذشت، دريچه اي از دانش و معرفت و كمالات نفساني بر رويش باز مي شد و فضاي خانه اش هميشه پر از نور و معنويت بود. احمد بن محمد بن عيسي به نقل از پدرش چنين مي گويد:

«هنگامي كه امام جواد (ع) قصد داشتند از مدينه به عراق بروند، امام هادي (ع) را در دامنشان قرار دادند و فرمودند: دوست داري كدام يك از سوغات هاي عراق را براي تو هديه آورم؟ امام هادي (ع) فرمودند: شمشيري كه به سان شعله آتش باشد (كه كنايه از روحيه دلاوري و شجاعت است. سپس امام جواد (ع) خطاب به فرزند ديگرش موسِِي فرمود: تو چه سوغاتي دوست داري؟ گفت فرش اتاق. امام جواد فرمودند: ابوالحسن به من شباهت پيدا كرده است و موسي به مادرش شباهت دارد» . [1]

اين مطلب به خوبي نشانه آن است كه خانواده به ويژه پدر و مادر زمينه سازي اوليه را براي تربيت صحيح بر عهده دارند. امام هادي (ع)، نقش مادر را در تربيت صحيح فرزند، بسيار مهم مي دانند و يكي از زمينه هاي تربيت صحيح را، خانواده شايسته معرفي كنند؛ چنان كه از علي بن مهزيار روايت شده است كه آن حضرت در وصف مادر بزرگوارشان، چنين مي فرمايند:

«روي محمد بن الفرج و علي بن مهزيار عن الهادي (ع): انّه قال: اُمّي عَارفَه بِحَقي و هِي مِنْ اَهلِ الجَنه لايقْرَبُها شَيطانُ ماردٌ و لاينالُها كَيدُ جَبارٍ عِنيدَ وَ هِي مَكلؤه و بِعَينِ الله اَلَتي لاتَنامُ ولا تَتَفلَّتُ عَنْ اُمّهاتِ الصِّدِيقين و الصالِحين [2]؛ مادرم، به حق من عارف و اهل بهشت بود، شيطان سركش به او نزديك نمي شد و مكر ستمگر لجوج به او نمي رسيد، در پناه چشم هميشه بيدار خدا بوده و در رديف مادران انسان هاي صديق و صالح قرار داشت» .

2. داشتن الگو و سرمشق مناسب


از منظر امام هادي (ع)، وقتي كودك متولد مي شود، استعداد فطري و آمادگي ذاتي براي يادگيري و تربيت را دارد و مي بايست يك الگوي تربيتي صحيح را براي او ايجاد كرد تا از مشاهده رفتار آنان، به ويژه از والدين، الگو گيرد و از آنان تبعيت كند و اگر چنين الگويي فرا روي فرزند نباشد، مسلماً تربيت او دچار انحراف خواهد شد. امام هادي (ع) در مرحله اول، قرآن و اهل بيت (ع) را به عنوان بالاترين الگوي تربيتي معرفي مي كند و چنين مي فرمايد:

« … فَاوَّلَ خير يعَرفُ تَحقيقه مِنَ الكِتابَ و تَصديقه و التماسِ شَهادته عليه خبرٌ وَرَدَ عَنْ رسول الله (ص) وَ وُجِدَ بموافِقَه الكتاب و تَصديقَهِ بَحيثُ لا تخالفه أقاويلهم حيثُ قال (ص): انّي مُخلِفُ فيكُم الثقلين كتاب الله و عترتي اهل بيتي لَن تضلّوا ما تمسّكتم بهما و اَنَّهُما لَنْ يفتِرقا حَتَّي يردا عَلَي الحوض؛ فلَمَا وَجْدنا شواهد هذا الحديثَ في كتاب الله نَصاً مِثلَ قوله جلَّ و َعَزَّ) اِنَّما وليكُم الله وَ رَسُوله و الَّذينَ امَنوُا الذينَ يقيمون الصلاه و يؤتونَ الزكاه و هُم راكِعونَ وَ من يتَوَلَ الله و رَسوُلَه وَ الذينَ آمنوا فِاِنَّ حزب الله هُم الغالبونَ … (؛ [3] نخستين خبري كه حقانيت و صدق آن از قرآن به دست مي ايد و مي توان كتاب خدا را بر آن گواه گرفت، حديثي است كه بر طبق كتاب خدا و پيامبر (ص) نقل شده است و اختلاف كلمه اي در آن نيست كه فرمود: من در ميان شما دو چيز گران بها مي گذارم: كتاب خدا و عترتم يعني اهل بيتم را كه هر گاه به آن تمسّك جوييد، گمراه نمي شويد و اين دو هيچ گاه از هم جدا نشوند تا كنار حوض كوثر بر من وارد شوند، و ما چون شواهد صدق اين حديث را به صراحت در قرآن مي يابيم كه مي فرمايد: ولي و صاحب اختيار شما تنها خدا و پيامبر اوست و كساني كه ايمان آوردند؛ همان كساني كه نماز را به پا مي دارند و زكات را در حال ركوع مي پردازند و هر كس خدا و پيامبر او و كساني را كه به او ايمان آوردند (اهل بيت (ع) را ولي خود بگيرد، پيروز است؛ زيرا حزب خدا پيروز و سعادتمند است» .

امام هادي (ع) در زيارت جامعه كبيره، ائمه معصوم را به عنوان بهترين سرمشق هاي انسان هاي هدايت جو مي داند و چنين مي فرمايد:

«السلام علي ائمه الهدي و مصابيح الدجي و اعلام التُّقُي و ذَوي النُّهي و اولي الحجي و كَهف الوري و وَرثَه الانبياء و المَثَل الاعَلي و الدَعوَهَ الحسني و حجج الله علي اهل الدنيا و الاخره و الاولي …؛ [4] سلام بر پيشوايان هدايت و چراغ هاي ظلمت و نشانه هاي پرهيزكاري و صاحبان خرد و دارندگان عقل و پناه مردم و وارثان انبيا و نمونه و سرمشق برتر و دعوت كنندگان نيكو و محبت هاي خدا بر اهل دنيا و آخرت و سراي نخستين» .

امام هادي (ع) سرپيچي از الگوهاي هدايت و نداشتن سرمشق جامع را موجب هلاكت و نابودي انسان معرفي مي كند و چنين مي فرمايد:

«من اتاكم نجي.. وَ مَن يأتِكم هَلَكَ وَ ضَلَّ مَنْ فارَقَكُم و فاز مَنْ تَمسَّكَ بِكُم …؛ [5] هر كس به سوي شما اهل بيت (ع) بيايد، نجات مي يابد، هر كس از شما دوري كند، هلاك مي شود …، و هر كس از شما جدا شود به ضلالت سوق داده شود، هر كس به شيوه و راه شما تمسّك جويد، به فلاح و رستگاري مي رسد» .

3. روش تمرين، تكرار و عادت دادن عملي


از شيوه هاي ديگر تربيتي امام هادي (ع) اين بود كه آن حضرت سعي مي كرد افراد را به رفتار پسنديده، ايجاد نظم و انضباط در زندگي تسلط بر نفس عادت دهد و با اجراي برنامه هاي مستمر همراه با تمرين و تكرار، رفتار هاي شايسته را به صورت ملكه در راه و رسم زندگي فردي و اجتماعي افراد به منصه ظهور درآورد. به تعبير ديگر، امام هادي (ع)، با تكرار كارهاي شايسته همچون: نماز، روزه، صدقه، امر به معروف و نهي از منكر و …، قصد داشت چنين كردارهايي را جزء لاينفك زندگي افراد جامعه، قرار دهد؛ چنان كه در مورد اين شيوه تربيت آن حضرت چنين مي خوانيم:

«عن علي بن ابراهيم عن يحيي بن عبدالرحمن بن خاقان قال رايتَ اباالحسن الثالث (ع) سَجَدَ سَجده الشُكر، فاَفتَرَش ذِراعيه فالصَقَ جُؤجُؤه و بَطُنه بالارض فَسألَتُه عَنَ ذلك فقال (ع) كَذا نُحِبُّ …؛ [6] يحيي بن عبدالرحمن مي گويد: امام هادي (ع) را ديدم كه سجده شكر انجام مي داد و دو ساعد دست خود را پهن كرده و سينه و شكم خود را به زمين چسبانده بود. در اين باره از او سؤال كردم، فرمود: اين گونه دوست داريم» .

امام هادي (ع)، براي تربيت صحيح، افراد را به تكرار و مداومت بر اعمال خوب تشويق مي كردند؛ چنان كه در روايتي چنين آمده است كه:

«عن محمد بن ريان قال: كتَبتُ الي اباالحسن الثالث (ع)، اسألُه اِنْ يعلِمَني دعاءً لِلشدائِدِ والنوازلُ و المهمّات و قضاء حوائج الدُنيا و الاخره و اَن يخُصَّني كما خَصَّ آباءَهُ مواليهم. فَكَتَب اِلي الزم الاستغفارَ …؛ [7] محمد بن ريان مي گويد: به امام هادي (ع) نامه نوشتم و از او خواستم كه براي سختي ها و حوادث و حوايج مهم و برآوردن حاجات دنيا و آخرت، دعايي به من بياموزد؛ همان گونه كه پدران بزرگوار او به شيعيان خود مي آموختند. امام در پاسخ نوشت: ملازم استغفار باش و بر آن مداومت كن» .

يا در مورد تربيت عملي آن حضرت چنين آمده است كه: «كافور خادم مي گويد: امام هادي (ع) به من فرمود: فلان سطل را در فلان جا قرار بده تا با آن براي نماز وضو بگيرم و مرا از پي كاري فرستاد و فرمود: چون برگشتي اين كار را انجام بده تا چون براي نماز برخاستم، آماده باشد، ولي من فراموش كردم. شب سردي بود، امام با ناراحتي مرا صدا زد، با خود گفتم: انالله، چگونه بگويم فراموش كردم … با ترس خدمت حضرت رسيدم، فرمودند: تو مگر عادت مرا نمي داني كه من جز با آب سرد وضو نمي گيرم؟ اما تو آب را برايم گرم كرده اي و در سطل ريخته اي. عرض كردم: سرورم! سوگند به خدا، نه سطل را آنجا گذاشتم و نه آب را. حضرت فرمودند: الحمدلله. سوگند به خدا، ما نه آسان گرفتني را ترك كرده ايم و نه هديه اي را پس داده ايم. سپاس خدا را كه ما را از بندگان مطيع خود قرار داد و براي كمك به بندگانش، توفيق عطا كرد … » . [8]

4. روش موعظه و نصيحت


چون كه انسان فراموشكار است و گاهي از نتيجه و حاصل كار ها غافل مي شود، بايد با موعظه و نصيحت و امر به معروف و نهي از منكر، او را متذكر وظايف خود كرد و و به او هشدار داد كه نتيجه عمل او چه خواهد شد و اين يكي از شيوه هاي تربيتي امام هادي (ع) براي تربيت افراد بود. آن حضرت هميشه افراد جامعه را با بيان نوراني و الهي خويش موعظه و نصيحت مي فرمود و آنان را متحوّل و متذكّر مي ساخت؛ چنان كه در روايت آمده است:

«بريحه عباسي، پيشنماز دستگاه خلافت در مكه و مدينه، در حضور متوكل عباسي، از شخصيت امام هادي (ع) و خطر او در ميان شيعيان به شدت انتقاد كرد و از خليفه خواست كه او را از مدينه تبعيد سازند و همين گونه هم شد. هنگامي كه امام هادي (ع) را از مدينه به سمت سامرا مي بردند، بريحه با امام همراه بود و به حضرت چنين گفت: تو خود مي داني كه عامل تبعيد تو (به سامرا) من بودم. با سوگند هاي محكم و استوار قسم مي خورم كه اگر شكايت مرا نزد اميرالمؤمنين يا يكي از درباريان و فرزندان او ببري، تمامي درختانت را (در مدينه) آتش مي زنم و بردگان و خدمتكارانت را مي كشم و چشمه هاي مزرعه هاي تو را كور خواهم كرد و بدان كه اين كار ها را مي كنم. امام هادي (ع) متوجه او شد و در مقام موعظه و نصيحت به او چنين فرمود: نزديك ترين راه براي شكايت از تو اين بود كه ديشب شكايت تو را نزد خدا بردم و من شكايت تو را كه بر خدا عرضه كردم، نزد بندگانش نخواهم برد. بريحه چون اين سخنان حكيمانه و موعظه آميز امام را شنيد، به دامان حضرت افتاد و با تضرع و انابه تقاضاي بخشودن كرد. امام نيز در جواب فرمود تو را بخشيدم» . [9]

***


[1]. بحار الانوار، ج50، ص123.

[2]. دلائل الامامه، ص410، ح369.

[3]. بحارالانوار، ج50، ص20.

[4]. مفاتيح الجنان، دعاي جامعه كبيره.

[5]. همان.

[6]. الاستبصار، ج1، ص347.

[7]. بحارالانوار، ج93، ص283.

[8]. همان، ج50، ص126، ح4.

[9]. ر. ك: اثبات الوصيه، مسعودي، ص 196 و 197 و454.