بازگشت

علت شيعه شدن يك اصفهاني


ششم قطب راوندي روايت كرده كه جماعتي از اهل اصفهان روايت كرده اند كه مردي بود در اصفهان كه اورا عبدالرحمن مي گفتند واو بر مذهب شيعه بود به او گفتند به چه سبب تو دين شيعه را اختيار كردي وقائل به امامت حضرت امام علي نقي عليه السلام شدي؟ گفت: به جهت معجزه اي كه از او مشاهده كردم وحكايت آن چنان بود كه من مردي فقير وبي چيز بودم وبا اين حال صاحب زبان وجرأت بودم. در يكي از سالها اهل اصفهان مرا با جماعتي به جهت تظلم به نزد متوكل فرستادند چون ما به نزد متوكل رفتيم روزي بر در خانه او بوديم كه امر شد به احضار علي بن محمّد بن الرضا عليهم السلام، من از شخصي پرسيدم كه اين مرد كيست كه متوكل امر كرده به احضار آن؟ گفت: او مردي است از علويين كه رافضه اورا امام مي دانند، پس از آن گفت: ممكن است متوكل اورا خواسته باشد براي آنكه اورا به قتل رساند. من با خود گفتم كه از جاي خود حركت نمي كنم تا اين مرد علوي بيايد و اورا مشاهده كنم پس ناگهان شخصي سوار بر اسب پيدا شد مردم به جهت احترام در طرف راست وچپ راه او صف كشيدند واو را مشاهده مي كردند پس چون نگاه من بر او افتاد محبت او در دل من جاي گرفت پس شروع كردم در دعا كردن كه خداوند شرّ متوكل را از او بگرداند وآن جناب از ميان مردم مي گذشت در حالي كه نگاهش به يال اسب خود بود وبه جاي ديگر نگاه نمي كرد تا به من رسيد ومن هم مشغول به دعا در حق او بودم پس چون محاذي من شد روي خود به من كرد و فرمود: خدا دعايت را مستجاب كند وعمرت را طولاني ومال واولادت را بسيار گرداند. چون من اين را بشنيدم مرا لرزه گرفت ودر ميان رفقايم افتادم، پس ايشان از من پرسيدند كه تو را چه مي شود؟ گفتم: خير است وحال خود را با كسي نگفتم. چون برگشتم به اصفهان خداوند مال بسيار به من عطا كرد وامروز آنچه من اموال در خانه دارم قيمتش به هزار درهم مي رسد سواي آنچه بيرون خانه دارم وده اولاد هم مرا روزي شد وعمرم هم از هفتاد تجاوز كرده ومن قائلم به امامت كسي كه از دل من خبر داده ودعايش در حق من مستجاب شده. (1)

***

1- (الخرائج) راوندي 1/392.