بازگشت

خون مشكوك


روي الكليني: عن علي بن محمد، عن بعض أصحابنا، عن محمد بن علي البصري، قال: سألت أباالحسن الأخير عليه السلام و قلت له: ان ابنه شهاب تقعد أيام أقرائها، فاذا هي اغتسلت رأت القطره بعد القطره. قال: فقال: مرها، فلتقم بأصل الحائط كما يقوم الكلب، ثم تأمر امرأه فلتغمز بين و ركيها غمزا شديدا، فانه انما هو شي ء يبقي في الرحم، يقال له: الاراقه، و انه سيخرج كله. ثم قال: لا تخبروهن بهذا و شبهه، و ذروهن، و علتهن القذره. قال: ففعلت بالمرأه الذي قال، فانقطع عنها، فما عاد اليها الدم حتي ماتت.

***

كليني با سند خود از محمد بن علي بصري نقل مي كند كه گفت: از امام هادي عليه السلام پرسيدم: دختر شهاب ايام عادت ماهانه ي خود را مي گذراند. چون غسل كرد باز قطره قطره خون مي بيند، [چه كند]؟ فرمود: به او بگو كنار ديوار، يك پا بر ديوار بايستد، سپس زني را دستور ده تا ميان سرين هايش را سخت فشار دهد، اين نوعي بيماري است كه در رحم مي ماند [چون فشار داد] همه بيرون مي آيد، سپس فرمود: از اين گونه امور آگاهشان نكنيد، ايشان را با بيماري ناپاك خود رها كنيد. مي گويد: به دستور امام عليه السلام عمل شد، و خون براي هميشه قطع شد و آن بيماري ديگر برنگشت تا از دنيا رفت.