بازگشت

تقيه


روي عن الامام العسكري عليه السلام: جاء رجل الي علي بن محمد عليهماالسلام و قال: يا ابن رسول الله صلي الله عليه و آله! بليت اليوم بقوم من عوام البلد، أخذوني فقالوا: أنت لا تقول بامامه أبي بكر بن أبي قحافه، فخفتهم يا ابن رسول الله صلي الله عليه و آله! و أردت أن أقول: [لا، قلت:] بلي، أقولها للتقيه. فقال لي بعضهم - و وضع يده علي فمي و قال -: أنت لا تتكلم الا بمخرقه، أجب عما ألقنك. قلت: قل، فقال لي: أتقول: ان أبابكر بن أبي قحافه هو الامام بعد رسول الله صلي الله عليه و آله، امام حق عدل، ولم يكن لعلي في الامامه حق، البته؟ قلت: نعم، و انا أريد نعما من الأنعام: الابل و البقر و الغنم. فقال: [لا] أقنع بهذا حتي تحلف، قل: والله الذي لا اله الا هو الطالب الغالب (العدل) المدرك المهلك العالم من السر ما يعلم من العلانيه. فقلت: نعم، و أريد نعما من الأنعام. فقال: لا أقنع منك الا بأن تقول: أبوبكر بن أبي قحافه هو الامام والله! الذي لا اله الا هو. و ساق اليمين، فقلت: أبوبكر بن أبي قحافه امام - أي هو امام من ائتم به و اتخذه اماما - والله! الذي لا اله الا هو، و مضيت في صفات الله. فقنعوا بهذا مني، و جزوني خيرا، و نجوت منهم، فكيف حالي عندالله؟ قال: خير حال، قد أوجب الله لك مرافقتنا في أعلي عليين لحسن تقيتك .

1- و فيه أيضا: قيل لعلي بن محمد عليهماالسلام: من أكمل الناس [في] خصال الخير؟ قال: أعملهم بالتقيه، و أقضاهم لحقوق اخوانه .

***

امام عسكري عليه السلام مي فرمايد: شخصي نزد امام هادي عليه السلام آمد و گفت: اي فرزند رسول خدا! امروز به عده اي از مردم عوام اين شهر گرفتار شدم، آنان مرا گرفتند و گفتند: آيا به امامت ابوبكر بن ابي قحافه اعتقاد نداري؟ اي فرزند رسول خدا! من ترسيدم، و خواستم بگويم: نه،از باب تقيه گفتم: آري. يكي از آنان دست خود را بر دهانم گذاشت و گفت: تو دروغ مي گويي، به آنچه من مي گويم پاسخ ده. گفتم: بگو. گفت: آيا باور داري كه پس از رسول خدا صلي الله عليه و آله، امام به حق و عادل، ابوبكر بن ابي قحافه است، و علي در امامت، حقي نداشته است؟ من گفتم: نعم، ولي از آن يكي از چهار پايان شتر، گاو، و گوسفند را در نظر گرفتم [، نه «آري» را]. او گفت: به اين قانع نمي شوم تا قسم بخوري، بگو: سوگند به خدايي كه هيچ معبودي جز او نيست كه جوينده، غالب، عادل، دريابنده، هلاك كننده، و داناي نهان و آشكار است. گفتم: نعم، و باز يكي از چهارپايان را در نظر گرفتم. گفت: من قانع نمي شوم مگر آن كه بگويي: سوگند به خدايي كه هيچ معبود به حقي جز او نيست - و قسم را ادامه داد - ابوبكر بن ابي قحافه امام است. گفتم: سوگند به خدايي كه هيچ معبود به حقي جز او نيست كه چنين و چنان صفات دارد، ابوبكر بن ابي قحافه امام است. و از آن، امام پيروانش را كه به امامت او باور دارند در نظر گرفتم. آنان پذيرفتند، و پاداش نيك به من دادند، و رها شدم، اينك حال من نزد خدا چگونه است؟ امام عليه السلام فرمود: بهترين حال است، خدا به خاطر رفتار نيك تقيه، همراهي با ما در اعلي عليين را واجبت كرد.

1- در تفسير منسوب به امام عسكري عليه السلام آمده است كه: از امام هادي عليه السلام پرسيدند: در خصال نيك، كاملترين مردم كيست؟ فرمود: آنكه از همه بيشتر به تقيه عمل مي كند، و از همه بيشتر حقوق برادران ايماني خود را مي پردازد.