بازگشت

وقف يا صدقه


و روي أيضا: عن محمد بن جعفر الرزاز، عن محمد بن عيسي، عن علي بن سليمان، قال: كتبت اليه - يعني أباالحسن عليه السلام -: جعلت فداك، ليس لي ولد، ولي ضياع ورثتها من أبي، و بعضها استفدتها و لا آمن الحدثان، فان لم يكن لي ولد و حدث بي حدث، فما تري جعلت فداك، لي، أن أوقف بعضها علي فقراء اخواني و المستضعفين، أو أبيعها و أتصدق بثمنها في حياتي عليهم، فاني أتخوف أن لا ينفذ الوقف بعد موتي، فان أوقفتها في حياتي فلي أن آكل منها أيام حياتي، أم لا؟ فكتب عليه السلام: فهمت كتابك في أمر ضياعك، و ليس لك أن تأكل منها من الصدقه، فان أنت أكلت منها لم ينفذ ان كان لك ورثه، فبع و تصدق ببعض ثمنها في حياتك، و ا ن تصدقت أمسكت لنفسك ما يقوتك، مثل ما صنع أميرالمؤمنين عليه السلام.

***

كليني با سند خود از علي بن سليمان نقل مي كند كه گفت: به امام هادي عليه السلام نوشتم: فدايت شوم! من فرزندي ندارم، و زمين هاي زراعتي دارم كه از پدر به ارث برده ام يا بعضي را خريده ام، و از حوادث روزگار ايمن نيستم، فدايت شوم! چه مصلحت مي بيني؟ آيا برخي را وقف فقراء شيعه و مستضعفين كنم، يا آن را بفروشم، و در حيات خود پولش را صدقه بدهم؟ زيرا نگرانم كه پس از من به وقف عمل نشود، و اگر در حياتم آن را وقف كردم، آيا تا زنده هستم مي توانم از آن استفاده كنم يا نه؟ امام عليه السلام در پاسخ نوشت: از مضمون نامه ات آگاه شدم، [اگر وقف كني،] نمي تواني از مال وقفي استفاده كني، اگر از آن ها استفاده مي كني، و ورثه داري وقف، نافذ نخواهد بود، بنابراين آن ها را بفروش، و مقداري از پولش را [در حيات خود] صدقه بده، و اگر هم وقف كردي مقداري از آن ها را براي گذران زندگيت نگهدار، مثل آنچه اميرمؤمنان عليه السلام عمل كرد.