بازگشت

يا رسول الله


به روي خاك غربت سر نهادم يا رسول الله

ز دست دشمنان از پا فتادم يا رسول الله

ز آه آتشين و آب چشم و ناله جانسوز

بساط ظلم را بر باد دادم يا رسول الله

به زندان از غم موسي ابن جعفر جدّ مظلومم

برآمد آه سوزان از نهادم يا رسول الله

علي را نور عينم من، گل باغ حسينم من

ببين قرزند دلبند جوادم يا رسول الله

فراز قلّه كوهي مرا برد از پي تهديد

همان كو داشت اندر دل عنادم يا رسول الله

ز سوز زهر خصم دون شدم مسموم در غربت

ز كف جان در ره جانانه دادم يا رسول الله

نگردد محو در تاريخ، شعر «حافظي» هرگز

چو با سوز درونش كرده يادم يا رسول الله


***