بازگشت

حريمت آقا



من از احوال حريمت آقا...

شدت فاجعه را مي خوانم...

با دل خسته مفاتيح به دست...

خط به خط جامعه را مي خوانم...



عادت دست شما احسان است...

من به دنبال كرم آمده ام...

از گدايان قديمي توام...

بازهم سمت حرم آمده ام...



اينقدر آه نكش مي سوزم...

از دلم زمزمه بر مي خيزد...

تا كه بر روي زمين مي افتي...

ناله ي فاطمه بر مي خيزد...



چشم خونين تو امشب آقا...

راوي واقعه ي عاشوراست...

ياد غم هاي حسين افتادي...

سامراء شعبه اي از كرببلاست...



تشنه بودي و پريشان احوال

وسط بزم شراب افتادي

در همان حين كه گريان بودي

ياد احوال رباب افتادي



زير لب نوحه كنان مي گفتي

جاي هر تكه كلامي...اي واي

زينب و مجلس رقص و شادي

عمه و چشم حرامي اي واي



آن كه بر ساحت قدسي شما

غرق در كينه اهانت كرده

چند روزي است به دلدار حسين

به ابالفضل جسارت كرده



برسد كاش ببينيم همه

حال او عبرت بين المللي ست

شك ندارم...به خدا مي دانم

پاسخش با خود عباس علي ست



ما كجا...درك ابالفضل كجا؟!!

عقل كو تا كه تورا فهم كند

واي از آن دم كه غضبناك شوي

بايد اينبار خدا رحم كند

***