بازگشت

يا ايهاالنقي


خورشيد در كرامت بي انتهاي توست

جنس ستاره وصله ي رو عباي توست

يا ايهاالنقي غم عشقت براي من

يا ايهاالنقي سر و جانم براي توست

قلبم كه بين سينه به عشق تو مي تپد

از عاشقان كنيه ي ابن الرضاي توست

غصه نخور براي كبوتر نداشتن

جبرييل خود كبوتر صحن و سراي توست

مثل پيمبري ولي از جنس مرتضا

سرداب خانه ي تو همانا حراي توست

چشمان ما به درك حريمت نمي رسد

بر بام عرش سايه ي گلدسته هاي توست

آقا به رتبه ات فقها غبطه مي خورند

نه نه پيمبران خدا غبطه مي خورند

قبل تو سامرا سر بامش علم نداشت

دستي شبيه دست تو جود و كرم نداشت

موسي كجا و معجزه ي دست تو كجا؟

حتي مسيح نيز شبيه تو دم نداشت

تفسير آيه هاي خدا درس جامعه ست

قرآن بدون ذكر تو نون و قلم نداشت

تقصير ماست اينكه تو در اوج غربتي

تنها تر از تو عمر زمين از عدم نداشت

آقاي من فداي سرت گنبد خراب

تو مادرت كسي ست كه عمري حرم نداشت

تو بي كسي قبول ، ولي مثل او كه نه..

سيلي نخورده اي تو و رويت ورم نداشت

از غربت تو ارض و سما گريه ميكنند

هرشب فرشته هاي خدا گريه مي كنند

شرمنده گي ست ديده ز خون تر نداشتن

روز شهادت تو علم بر نداشتن..

اوج سعادت است براي كسي چو من

پاي ركاب مقدمتان سر نداشتن...

سخت كه امام دهم باشي و علي

اما كسي شبيه به قنبر نداشتن

سخت بين شهر پر از ظلم و بي كسي

هي بار غم كشيدن و لشگر نداشتن

سهم تو شد زمان هجوم هزار غم

دردي شبيه غصه ي مادر نداشتن

آن لحظه اي كه زخم به قلبت هجوم برد

سهم تو بود مالك اشتر نداشتن

در كربلا حسين به عباس تكيه كرد

تو بودي و غريبي و ياور نداشتن

تنها ميان لشگر اعدا چه ميكني؟؟

در كاروان سراي گداها چه ميكني؟؟

آقا اگرچه سينه ات از غم كباب بود

اما هميشه مشك شما پر ز آب بود

بردند اهل سامره فيض از دعاي تو

اما هميشه خوبي تو بي جواب بود

حيف از دعاي جامعه ات كه غريب ماند

هر خط آن برابر با صد كتاب بود

آن لحظه اي كه پاي برهنه دواندنت

آقا گمان كنم كه به دستت طناب بود

پاي برهنه بردن تو جاي خود ولي...

...سنگين ترين غمت مي و بزم شراب بود

بزم شراب رفتن تو طشت زر نداشت

با اين وجود حال تو خيلي خراب بود

در مجلسي كه راس امام و شراب بود

در اوج غصه لحظه ي مرگ رباب بود

دنياي غم به خانه ي قلب رباب ريخت

آنجا يزيد بر سر آقا شراب ريخت

***