بازگشت

كبوتر حرم سامرا


وقتش رسيده وقت كني رو به ما كني

ما را كبوتر حرم سامرا كني

درهم بخر نگاه نكن كه چه ميخري

رسوا شوم اگر كه بخواهي سوا كني

محكم حصار عشق شما را گرفته ام

دل شور ميزند كه مبادا رها كني

درمانمان بكن به همان شيوه ي خودت

درمان شويم اگر به خودت مبتلا كني

اي دست به خير طايفه ي دست به خير ها

آقا نمي شود سفري دست و پا كني؟

عمري نشسته ام به صف عاشقان تو

وقتش رسيده وقت كني رو به ما كني



آقا قلم به دست گرفتم براي تو

من راضيم فقط به خدا با رضاي تو



بالاست تا ابد به خدا پرچم شما

جانم فداي جان شما,خاتم شما

تو لطف ميكني كه مرا راه ميدهي

*اي بچه هاي فاطمه بازهم دم شما*

از تو به ما زياد رسيده ست يا نقي

*چيزي كم از زياد ندارد كم شما*

دل را براي پا قدمت ساختم ببين

بر سر درش نوشته شده مقدم شما...

من را ز راه عشق خودت تا خدا ببر

جبرييل هم رود ره پيچ و خم شما

از تربت تو ريخته در خاك من خدا

اين فخر من شده كه شدم آدم شما

يك دم اگر كه بغض كني گريه ميكنم

جانم بگير تا كه نبينم غم شما



آقا شنيده ام كه كسي حرمتت نداشت

رحمي به سن و سال تو و غربتت نداشت



چون شمع نيمه جان شده سوسو گرفته اي

با آه و غربت و غم خود خو گرفته اي

لاغر شدي,خميده شدي,آب رفته اي

از پا فتاده دست به زانو گرفته اي

اين ارث فاطمه ست به حسن تكيه داده اي

در حجره رفته اي كمك از او گرفته اي

تا تشنه مي شوي...صدا ميزني : حسين

در حجره ات چو كشتيِ پهلو گرفته اي

خواهي حسن نبيندت و گريه كم كند

اين هست علتش كه اگر رو گرفته اي



همچون حسين فاطمه دور از وطن شدي

همچون حسين فاطمه,امّا كفن شدي



همچون حسين فاطمه امّا سرت نرفت

در زير تيغ كند عدو حنجرت نرفت

بالا سرت ز حال,دگر مادرت نرفت

با جمعي از اراذل مست خواهرت نرفت

با دست هاي بسته شده همسرت نرفت

در زير نعل مركبشان پيكرت نرفت

در گوشه ي خرابه ولي دخترت نرفت

در طشت,خيزران,به تنوري سرت نرفت



اين ها كنار,دست شما سالم است هنوز

دستت براي غارت انگشترت نرفت


***